چون صبح به بر، دیدهٔ من پیرهنی داشت
در پرده مگر حسرت نازک بدنی داشت
آن فیض کجا رفت کز افشاندن زلفش
هر نافهٔ داغم، به گریبان ختنی داشت؟
نگذاشت به کار دل صدپاره، درستی
آن عهد که با طرهٔ پیمان شکنی داشت
هر تار به راهی رود از زلف حواسم
جمعیت احباب، پریشان شدنی داشت
در جیب گریبان، گل چاکی نفشاندم
تا سینه ام از غنچهٔ پیکان چمنی داشت
چشم از غم محرومی دیدار چه می کرد
گر فرصت یک ره، مژه بر هم زدنی داشت؟
از ضعف رسا، خانه نشینیم وگر نه
دیوانهٔ ما هر گذری، انجمنی داشت
بودش سخن از حسرت آب دم تیغت
در پیش تو آن روزکه زخمم دهنی داشت
از شوق تو دل خانه به دوش است وگر نه
درکوی غم، آواره ما هم وطنی داشت
بیکار نیارست کند دست مرا مرگ
بستد ز گریبان و به چاک کفنی داشت
عمریست حزین از نظرت رفت ونگفتی
درگاه صنم خانهٔ ما، برهمنی داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به حسرت و غم عشق و فراق پرداخته است. شاعر از صبحی که محبویش با لباس زیبا به نظر میرسد یاد میکند و به یاد زلفهای او دلش پر از درد میشود. او احساس میکند که روابطش با معشوق به هم خورده و عهدی که داشتند شکسته شده است. شاعر از تنهایی و حرمانش از دیدار معشوق میگوید و از اینکه چطور زلفها و زیبایی او باعث پریشانی احوالش شده است. او همچنین به درد و زخمهای ناشی از عشق اشاره میکند و ناتوانیاش در فراموشی این عشق را بیان میکند. در نهایت، شاعر به حسرت دیرینهاش از عدم توجه معشوق و غم ناشی از فراق اشاره دارد.
هوش مصنوعی: وقتی صبح به نزدیکی رسید، چشمانم لباس زیبایی را به خاطر آورد که در پشت پرده بود و تنها حسرت آن اندام لطیف را به دل داشت.
هوش مصنوعی: کجاست آن نعمت و زیبایی که با رهاییش و افشاندن موهایش، دلم را به درد آورد و به گریبانم کشاند؟
هوش مصنوعی: دل شکستهام را بیچاره کرده و از طرفی به یاد آن وعدهایی که با زیبایی نافرجام داشتم، نتوانستم به زندگی ادامه دهم.
هوش مصنوعی: هر رشته از موهای زلف، به سمتی میرود و توجه من به دوستانم بود که به شدت بر هم ریخته شده است.
هوش مصنوعی: در جیب گریبانم هیچ گل زیبا و خوشبو نگذاشتهام تا سینهام از زیبایی و لطافت آن مثل یک غنچه شکفته شود.
هوش مصنوعی: چشم هایی که به خاطر دوری از دیدار تو غمگین هستند، چه کار میتوانند بکنند؟ اگر تنها یک لحظه فرصت داشتند، به آرامی پلک میزدند تا شاید بتوانند تو را ببینند.
هوش مصنوعی: به خاطر ناتوانیام، خانه نشستهام و اگر این حال ادامه پیدا کند، دیوانگیام به حدی میرسد که هر جا بروم، گروهی از مردم دور من جمع خواهند شد.
هوش مصنوعی: روزی سخن از آرزوی آبی به یاد تیغ تو بود، زمانی که زخم من در آن لحظه به شدت درد میکشید.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق تو سرگردان و بیقرار است و اگر نه، در این دنیای پر از غم، من هم هموطن و همراهی داشتم.
هوش مصنوعی: مرگ به من فرصتی نمیدهد که بیکار بمانم و کاری انجام دهم؛ او با قدرت تمام، زندگیام را از دستم گرفت و به من اجازه نداد که از زندگی خود لذت ببرم.
هوش مصنوعی: سالهاست که دلتنگی و اندوهم از دوریات ادامه دارد و تو هرگز به من نگفتی که ای معشوق، در خانه ما چه خبر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.