مژگان سرکشت، رگ جان ها گرفته است
بنگر که دست فتنه چه بالا گرفته است
گاهی کشم سری به گریبان خویشتن
از بس دلم ز تنگی دنیا گرفته است
آشوب محشریست، دلش نام کردهام
این قطره ای که شورش دریا گرفته است
نامی ست بی نشان که به آن فخر می کنند
این هستیی که شهرت عنقا گرفته است
تنگ است اگر به غمکدهٔ شهر جا، حزین
از دست ما، که دامن صحرا گرفته است؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر درباره احساسات عمیق و پیچیدهای است که شاعر نسبت به زندگی و دنیای اطرافش دارد. مژگان به عنوان نمادی از غم و اندوه معرفی شده و دست فتنه نشاندهنده مشکلات و چالشهای زندگی است. شاعر در تلاش است تا با نگاهی به درون خود و ابراز احساساتش، تنگی و فشار این دنیا را بفهمد. این آشفتگی و شورش در دل او به نوعی انعکاسدهنده درد و غمهای ناشی از زندگی و جامعه است. همچنین، اشاره به نامی بینشان و هستیای که به آن افتخار میکنند، نشاندهنده جستجو برای معنا و ارزش در دنیای پیچیده و پرتنش است. در نهایت، شاعر به تنگی مکانهای غمانگیز اشاره کرده و میگوید که اگرچه ممکن است جا تنگ باشد، اما او از دست خود و طبیعتش در جستجوی آزادی و وسعت است.
هوش مصنوعی: چشمهای زیبا و سرکش او، جانها را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. به دقت نگاه کن که چگونه دسیسه و فتنه در این میان قدرت خود را نشان داده است.
هوش مصنوعی: گاهی به خاطر تنگی دنیا و ناراحتی که احساس میکنم، خودم را به شدت در آغوش میکشم و به فکر میروم.
هوش مصنوعی: دل من در حالتی آشفته و پرهیجان است و این احساس را به خاطر همین قطرهای احساس میکنم که شور و هیجانی مانند دریا را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: وجودی است که هیچ نشانی از خود ندارد، اما به آن افتخار میشود. این وجود، شهرت و اعتبار خاصی پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: اگر در شهر جایی برای غم و اندوه نباشد، ما چه کنیم که دامن صحرا را گرفتهایم و دلمان در مضیقه است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ضعفم مدد ز قوت صهبا گرفته است
دستم عصا ز گردن مینا گرفته است
کلک قضا مداد خط سرنوشت ما
گوئی ز درد آتش سودا گرفته است
این نه صدف ز گوهر آسودگی تهی است
[...]
این گردباد نیست که بالا گرفته است
از خود رمیدهای است که صحرا گرفته است
چشمش همین نه دین و دل از ما گرفته است
جز خویش هر چه دیده در این جا گرفته است
دیگر کشد سر از بغل حکم آسمان
دیوانه ای که دامن صحرا گرفته است
اکثر ز سیر خویشتنش روی داده است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.