از آن، سرم به هوای تو مایل افتاده ست
که آرزوی تو چون شعله در دل افتاده ست
چو نور در بصر و روح در دلی و هنوز
میان ما و تو صد پرده حایل افتاده ست
شهید کوی محبت شوم که هر گامی
هزار خضر در او، نیم بسمل افتاده ست
کسی که سجده به بیت الحرام عشق نکرد
ز قدر کعبه ی دیدار، غافل افتاده ست
ز یاد زلف تو، صد آرزو به دل گره است
که را به عشق چنین کار مشکل افتاده ست؟
حزین ، امید شفاعت زکس به حشر مدار
که عذر ما همه در گردن دل افتاده ست؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز من گسستی و پیوند مشکل افتاده ست
مرا مگیر به خونی که در دل افتاده ست
رسد دمی که خجالت کشم ز گرمی دوست
ز خصم داغم و اندیشه باطل افتاده ست
به قدر ذوق تپیدن به کشته جا بخشند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.