چه حسن است این که مجنون می کند عقل فسونگر را؟
چه رنگ است این که در خون می کشد، دامان محشر را؟
صفایی کز دم صبح بنا گوش تو می بینم
به خون رشک خواهد غوطه دادن، مهر خاور را
به چشم کم ندیدی ناز خونریز اسیرانش
اگر می بود پروای نگاه، آن چشم کافر را
چه استغناست کز چشم سیه مست تو می بینم؟
به خونم تشنه کرد آن تیغ مژگان ستمگر را
حزین رسوا بود هر چند داغ سینه، می پوشم
چه سان پنهان توانم درگریبان کرد اختر را؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلبستگی عمیق به معشوق است، که در آن شاعر به توصیف زیباییهای معشوق میپردازد و از تأثیرات عمیق عشق بر روح و جسم خود سخن میگوید. او به جذابیت و فریبندگی چشمان معشوق اشاره میکند و میگوید که این عشق و زیبایی، او را به شدت تحت تأثیر قرار داده و حتی در او احساساتی همچون شوق و درد را خلق کرده است. شاعر همچنین از کشش عاطفی و ناز و زیبایی معشوق مینویسد و به نوعی نشان میدهد که عشق او را به سویی میبرد که نمیتواند از آن فرار کند. در نهایت، بیانکنندهی چالشهای روحی ناشی از این عشق و تلاش برای پنهانکاری در برابر احساساتش است.
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی و حیرت از حالتی سخن میگوید که جنون و عشق، عقل را به شخصیتی جادوگر و فریبنده تبدیل میکند. همچنین اشاره میکند به تجربیات جانی و احساسی که با خود بار میآورد و چگونه این احوالات میتواند بر روح و جان انسان تأثیر بگذارد، حتی تا جایی که به روز قیامت نیز رنگ میآورد.
هوش مصنوعی: از لحظهای که صبح آغاز میشود، زیبایی و نورانیتی را در گوشه و کنار تو مشاهده میکنم. این زیبایی به حدی است که باعث میشود خورشید شرق به خاطرش حس حسادت کند و بخواهد در خونش غوطهور شود.
هوش مصنوعی: اگر آن چشم کافر، اهمیت و توجهی به نگاه خود داشت، هرگز نمیتوانست زیبایی و جذابیت اسیران را که همه وی را مجذوب خود کردهاند، نبیند.
هوش مصنوعی: چه بینیازی عجیبی است که از نگاه سیاه و جذاب تو میبینم! آن تیغ مژگان ستمگر تو به من عطش خون داد.
هوش مصنوعی: حزین با وجود غم شدیدش، به شکلی رسوا و بیپناه است. او نمیداند چه طور میتواند احساساتش را درون دلش پنهان کند و ستارهٔ امید را در دل خودش جای دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خط از سنگین دلی گفتم برآرد لعل دلبر را
ندانستم رگ گردن شود این رشته گوهر را
نه تبخاله است بر گرد دهان آن پری پیکر
ز تنگی این صدف بیرون لب جا داده گوهر را
سرشک بلبلان برگ گلی نگذاشت بی شبنم
[...]
رعایت کن زمهر این جمع مضطر را
برادر را و خواهر را و مادر را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.