گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حزین لاهیجی

چه حسن است این که مجنون می کند عقل فسونگر را؟

چه رنگ است این که در خون می کشد، دامان محشر را؟

صفایی کز دم صبح بنا گوش تو می بینم

به خون رشک خواهد غوطه دادن، مهر خاور را

به چشم کم ندیدی ناز خونریز اسیرانش

اگر می بود پروای نگاه، آن چشم کافر را

چه استغناست کز چشم سیه مست تو می بینم؟

به خونم تشنه کرد آن تیغ مژگان ستمگر را

حزین رسوا بود هر چند داغ سینه، می پوشم

چه سان پنهان توانم درگریبان کرد اختر را؟

 
 
 
صائب تبریزی

خط از سنگین دلی گفتم برآرد لعل دلبر را

ندانستم رگ گردن شود این رشته گوهر را

نه تبخاله است بر گرد دهان آن پری پیکر

ز تنگی این صدف بیرون لب جا داده گوهر را

سرشک بلبلان برگ گلی نگذاشت بی شبنم

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
صفایی جندقی

رعایت کن زمهر این جمع مضطر را

برادر را و خواهر را و مادر را

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه