جان و دلم از عشقت ناشاد و حزین بادا
غمناک چو میخواهی ما را تو ، چنین بادا
بر کشور جان شاهی ز اندوه دل آگاهی
شادش چو نمیخواهی غمگینتر ازین بادا
هر سرو که افرازد قد پیش تو و نازد
چون سایهات افتاده بر روی زمین بادا
با مدعی از یاری گاهی نظری داری
لطف تو به او باری چون هست همین بادا
جز کلبهٔ من جائی از رخش فرو نایی
یا خانهٔ من جایت یا خانهٔ زین بادا
گر هست وفا گفتی هم در تو گمان دارم
در حق منت این ظن برتر ز یقین بادا
پیش از همه کس افتاد در دامِ غمت هاتف
امید کز این غم شاد تا روز پسین بادا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاشقانه و غمگین شاعر میپردازد. شاعر از عشق و تنهایی خود میگوید و ابراز میکند که قلبش از عشق معشوقش ناراحت و غمگین است. او بیان میکند که اگر معشوق نمیخواهد که او شاد باشد، بهتر است غمگینتر از این هم باشد. شاعر به زیبایی و ناز معشوق اشاره کرده و میگوید که همه چیز در سایه او محو میشود. همچنین، از عشق و وفا صحبت میکند و میگوید که اگر در قلب معشوق به او اعتباری وجود داشته باشد، امیدوار است که غمهایش به شادی تبدیل شود. در نهایت، شاعر به دام عشق و غم خود اشاره کرده و امید دارد که این غم تا پایان عمرش ادامه نداشته باشد.
هوش مصنوعی: جان و دل من از عشق تو غمگین و ناراحت است، مانند حالتی که ما را میخواهی اینگونه بدون شادی و آسایش باشد.
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی که دل شاه از اندوه آگاه باشد، پس خوشش کن، زیرا اگر شاد نباشد، غم بیشتری بر دلش مینشیند.
هوش مصنوعی: هر درخت بلندی که خود را در برابر تو بلند کند و به خاطر زیباییات مغرور شود، مانند سایهات بر زمین افتاده است.
هوش مصنوعی: گاهی از یاری مدعی نگاهی به او داشته باش، چون لطف تو به او حقیقتاً بیدلیل نیست.
هوش مصنوعی: به جز کلبهٔ من، هیچ جا به زیبایی و روشنی وجود ندارد، یا اینکه خانهٔ من بهترین مکان است، یا خانهٔ زین، به این معناست که هیچ جایی به اندازۀ منزل من ارزشمند نیست.
هوش مصنوعی: اگر در وفا و صداقت حرفی زدهای، من به تو شک دارم و این تردید من نسبت به تو از یقین و اطمینان بیشتر است.
هوش مصنوعی: قبل از هر کس دیگری، در چنگال غمت گرفتار شدم، اما امیدوارم که این غم تا روز آخرت برایم شادیآور باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتی: که دلت از عشق پیوسته غمین بادا
تا بوده چنین بوده، تا باد چنین بادا!
از ناله ی من ای گل، آشفته مکن سنبل؛
گو پرده درد بلبل، گل پرده نشین بادا!
صید دل از این وادی، دارد سر آزادی
[...]
این دل که مرا دادی لبریز یقین بادا
این جام جهان بینم روشن تر ازین بادا
تلخی که فرو ریزد گردون به سفال من
در کام کهن رندی آنهم شکرین بادا
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.