گنجور

حاشیه‌گذاری‌های یاسان

یاسان

تاریخ پیوستن: ۹م شهریور ۱۴۰۱

آمار مشارکت‌ها:

حاشیه‌ها:

۳۹

ویرایش‌های تأیید شده:

۱


یاسان در ‫۶ سال قبل، شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵:

جناب س.م
طبق درخواستتان لازم است بگویم یکی از معانی که همواره برای دستان برشمرده اند مخفف داستان است کافی است تنها به لغتنامه دهخدا نگاهی بیاندازید:
دستان . [ دَ ] (اِ) مخفف داستان . (از ناظم الاطباء). حکایت و افسانه . (برهان ) (از غیاث ). حکایت و اخبار. (جهانگیری ). تاریخ و افسانه و قصه و حکایت . (ناظم الاطباء). مثل و داستان . حکایت . قصه . (یادداشت مرحوم دهخدا)
اما در بیتی که مورد اختلاف بود به باور من حافظ میان حیله و نیرنگ از سویی و نغمه و پرده از سوی دیگر ایهام نظر دارد و داستان دورترین و کم تناسب ترین معنایی است که میتوان در این بیت برای دستان به گمان گرفت.

یاسان در ‫۶ سال قبل، شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:

آقای همایون عزیز در مورد نسخه چاپی که در دست دارید بر پایه توضیحات شما باید بگویم که با وجود نقاشی های مرحوم محمد تجویدی در این نسخه چاپی علیرغم کهنه بودن قدمتی ندارد چرا که قدیمی ترین چاپهای دیوان حافظ با نقاشی های تجویدی مربوط به دهه 30 و 40 است و اغلب این نسخه های چاپی با کمترین توجه به اصالت و یا دقت در تصحیح منتشر شده اند و برای تحقیق و بررسی چند و چون غزل حافظ چندان مناسب و مورد اعتماد نیستند.

یاسان در ‫۶ سال قبل، شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷:

دوستی که برداشت عجیب و بی ربط با شعر و اندیشه حافظ را مبنی بر "از جنس شیطان دانستن حافظ خویش را" مطرح کرده اند گویا درک درستی از فن بدیع و صنایع ادبی ندارند به ویژه صنعت تلمیح. شاعر اگر با انواع فنون و صنایع شعری منظور خود را به موازات شخصیتها و داستانها و مضامین دیگر مطرح میکند و چه بسا ایفاگر نقشی از نقشهای آن داستان شود تلاش دارد تا بلاغت و نوگویی و خلاقیت را در جان شعرش بدمد. به عنوان مثال وقتی سعدی میگوید:
بوی پیراهن گم‌گشتهٔ خود می‌شنوم
گر بگویم همه گویند ضلالی‌ست قدیم
خویش را هماورد و همپایه یا به قول همین دوست مورد اشاره "از جنس" یعقوب پیامبر بداند بلکه این شیوه ای است قیاسی برای حسب و وصف حال.

یاسان در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۳:

در پاسخ به مطلب جناب آقای حامد لازم می‌بینم بگوسم که ارتباط ادبیات با عرفان چنان که شما گفته‌اید اینقدر دور و بی‌ربط و راه نیست. همانطور که خود نیز معترفید عرفا برای بیان حقیقت و انتقال و آموزش دریافته‌ها و حقایق عرفانی به دیگران از زبان شعر و ادبیات استفاده کرده‌اند پس بیراه نیست اگر دیگران هم از راه مطالعه و نقد و پژوهش در این آثار ادبی سعی در درک، آموزش و حتی نقد و بررسی چند و چون آثار عرفا داشته باشند. این یک رابطه دوسویه است. از این گذشته در یک جامعه دمکراتیک که شما آرزویش را دارید هر کسی در هر مقامی حق دارد اندیشه و نقد خود را آزادانه بیان کند هر چند مورد قبول و تحمل دیگران نباشد. شاید شما نگاهی مطلق‌نگر و مقدس‌گونه به برخی عرفا داشته باشید که البته در مورد آن آزاد و مختارید اما نمیتوانید انتظار داشته باشید دیگری هم (مثلا کسی که دکترای ادبیات فارسی دارد) همچون شما آثار و آموزه‌های عرفا را بنگرد و برای خود حق اظهار نظر قائل نباشد.

یاسان در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۳۰ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱:

جناب آقای هاشم بهمن‌دار ایراد وارد کرده‌اند که دو فعل «ببندم» و «می‌پوشم» را موازی هم در مصرع نخست آوردن اشکال دارد چون یکی در وجه التزامی است و دیگری در وجه اخباری. در نظر اول درست مینماید اما به گمان من «می‌پوشم» در اینجا نه «ماضی استمراری» بلکه همچوم فعل «ببندم» از جنس «مضارع التزامی» است. و این در ادبیات فارسی قدیم رایج بوده و نمونه‌های زیادی در دست هست. همچون این بیت از اوحدی:
گر کند بر تو بی‌ادب انکار
تو بکوش و ادب نگه میدار
که میدار بر وجه التزام است یا این بیت:
به هر رنگی که خواهی جامه می‌پوش
من از طرز خرامت می‌شناسم
که مضارع التزامی است به معنای بپوش همچون همین بیت باباطاهر
بپندم شال و می‌پوشم (بپوشم) قدک را
این مصرع در همه نسخه‌هایی که من دیده‌ام همین‌طور است و حتی در ترانه‌های محلی قدیمی (خراسان و شیراز و دشتستان) به همین صورت خوانده شده.
پاینده باشید

یاسان در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲۹:

چه باید گفت وقتی هر کسی از روی دوستی و علاقه شخصی سعی دارد مولانا را با مذهب خویش همراه سازد. چه خوشایندمان باشد و چه نباشد بر قرینه اشعار مولانا میتوان دریافت که ایشان در شریعت پیرو سنت بوده‌اند و البته اهل سنت بودن مولانا را تناقضی با دوستی علی نیست خاصه که ایشان اهل طریقت بوده‌اند و از همین رو ارادتی ویژه به علی داشته‌اند. اما اگر از ظواهر اعتقادی مولانا بگذریم باید توجه کنیم که مقام عرفانی ایشان ورای قال و مقال قشری مذهبان است و همان بهتر که همه ما این تعصبات و درگیری‌های ظاهر را فروگذاریم و متوجه نظر شخص مولانا در این بیت‌ها باشیم که می‌فرمایند:
در درون کعبه رسم قبله نیست
چه غم ار غواص را پاچیله نیست
تو ز سرمستان قلاووزی مجو
جامه‌چاکان را چه فرمایی رفو
ملت عشق از همه دینها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست
لعل را گر مهر نبود باک نیست
عشق در دریای غم غمناک نیست

یاسان در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۰۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۶:

مصرع نخست بیت:
«برو مهربانم به بر روی و موی
به سوی هنر گشتمش مهرجوی»
در منابع دیگر این گونه نوشته شده:
«برو مهربانم نه بر روی و موی
به سوی هنر گشتمش مهرجوی»
که با توجه به معنی بیت درست‌تر به نظر می‌رسد.

یاسان در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۳۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸:

در مورد توضیح نخست ایران عزیز لازم به یادآوری است که در بیت: لب بر لبی چو چشم خروس... آشکار است که منظور نظر سعدی شباهت سرخی لب یار به سرخی چشم خروس است و آن واژه که شما به معنای دوشیزه و زن کم شیر گرفته اید "خروس" به فتح خ است که واژه ای عربی است بر وزن فعول که از نام غذایی به اسم "خرسه" گرفته شده که برای زن تازه آبستن میساخته اند و از آن رو در زبان عرب دوشیزه نفسا را خرسه (به فتح خ) گویند.

یاسان در ‫۷ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۱ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۵۷ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » مخمس:

توضیحی درباره سخن «آقای ماکان» عزیز که نوشته‌اند:
شاید “یعنی همه جا نقش رخ یار توان دید” درست باشد. [چون به نظر ایشان] کلمه عکس و عکاسی... جدید است.
نخست لازم است یادآوری کنم که «کلمه» عکس و عکاسی جدید نیست و آنچه منظور شماست «اصطلاح» عکس و عکاسی است که در زمان قاجار به عنوان مترادف Photo و Photography رایج شد.
دیگر اینکه اصطلاح «عکاسی» -به معنای عمل ثبت تصویر هر چیزی توسط دوربین عکاسی- را میتواند یک اصطلاح تازه‌وارد به زبان فارسی دانست اما اصطلاح «عکس» از گذشته‌های دور هم به معنای تصویر بازتابیده شده هر چیزی و هم به معنای تصویر چهره رایج بوده کما اینکه در اشعار بسیاری از شاعران مختلف میتوان آن را دید. به عنوان مثال:
سلمان‌ساوجی:
در ازل عکس می لعل تو در جام افتاد
عاشق سوخته دل در طمع خام افتاد
کمال‌الدین‌اسماعیل:
زلعلت عکس در جام می افتاد
نشاط عالمش اندر پی افتاد
حافظ:
ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم
ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما
عکس روی تو چو در آینه جام افتاد
عارف از خنده می در طمع خام افتاد
به ویژه بیت زیر روشن میسازد که کلمه نقش و عکس کاربردی دیگرگونه دارند و نمیتوان به جای کلمه‌های «عکس» که در شعر گذشته ایران آمده کلمه نقش را جایگزین کرد:
اینهمه عکس می و نقش مخالف که نمود
یک فروغ رخ ساقی ست که در جام افتاد
این اشتباه (جدید بودن اصطلاح عکس و...) را در شرح آقای پورپیرار بر غزلیات حافظ میتوان دید. همچنین در آدرس زیر نیز نقد و توضیحی در این باره(نام نویسنده‌اش را نمی‌دانم) میتوانید بخوانید:
پیوند به وبگاه بیرونی-

یاسان در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:

جناب امین کیخا Iconoclast را معادل «رند» در زبان فارسی یا به عبارت دقیقتر در شعر حافظ میدانند حال آنکه Iconoclast (به معنای شمایل‌شکنی، آیکون‌شکنی، یا بت‌شکنی) به حرکتی مذهبی برای از بین بردن شمایل و تصاویر مذهبی توسط معتقدان به خود آن مذهب گفته می‌شود. در مسیحیت ارتدکس شرقی و پروتستانیزم به مخالفان پرستش شمایل Iconoclast میگویند. حال آنکه رند به معنای «حیله‌گر و زیرک و غدار» است که در شعر حافظ کنایه از شخص عارف به معنی و طناز است. یکی از دلایلی که شعر حافظ را غیر قابل ترجمه میکند نبودن معادل‌های کافی در زبانهای دیگر برای چنین اصطلاحاتی است

یاسان در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۳۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲ - داستان آن پادشاه جهود کی نصرانیان را می‌کشت از بهر تعصب:

با سلام
در بیت:
گفت استاد احولی را کاندر آ
زو برون آر از وثاق آن شیشه را
زو مخفف "زود" است چنانکه میدانید مولوی از اصطلاحات ساده شده و عامیانه و محلی هم استفاده بسیار کرده و این مخفف علاوه بر ادبیات قرن 6 و پیش از آن رایج بوده هم امروز نیز در زبان و گویشهای غرب ایران (کردستان، لرستان، کرمانشاه و...) در معنای زود رایج است.
البته در برخی نسخه ها هم "رو" آمده که آن نیز با عادات زبانی مولانا ناهمخوان نیست.

یاسان در ‫۸ سال قبل، دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۱:

خدمت جناب محمد بینش عزیز عرض کنم که در این غزل اشاره‌های زیادی به مفهوم غیبت و ظهور شده چه در تلمیحاتی که به داستان غیبت و ظهور عیسی و فراق و وصل یوسف و یعقوب شده چه با اشاره‌هایی که به موضوع انتظار در ظلمت و الحاح برای فرارسیدن صبح معهود. دیگر آنکه اساساً مولانا در اینجا روزه گرفتن را به چم انتظار گرفته و بر این اساس عید نیز همان روز نهایی ظهور و رهایی است.
توضیج آنکه بر خلاف سخن شما باور مولانا به ظهور یک منچی نهایی (مهدی) مستلزم شیعه اثتی‌عشری بودنش نیست چه آنکه مهدی موعود به نوعی در باور اهل تسنن نیز هست اگرچه به قول خودش مذهب مولانا ز مذهب‌ها جداست خاصه آنجا که به ضرورت شاعراتگی و بیان مقصود از هر چیزی ورای باور مذهبی‌اش استعاره میسازد.

یاسان در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹:

بیت:
بی گفت و گوی زلف تو دل را همی‌کشد
با زلف دلکش تو که را روی گفت و گوست
یادآور این آیه قرآن میتواند باشد که:
من ذالذی یشفع عنده الا باذنه
با توجه به اشارات عرفانی حافظ به قرآن چنانکه خود نیز می گوید:
هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم

یاسان در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:

در مورد بحثی که دوستان در مورد درستی اشاره سعدی به واقعه عاشورا داشتند دو نکته به نظرم آمد.
یکی شدت اطمینان و قاطعیت کلام دو گروه مخالف بود که در تضاد با روحیه نقد است و دیگری عدم توجه به صنعت تلمیح در این شعر است که ممکن به نظر می‌رسد و کسی به آن توجهی نشان نداد که در آن صورت میتوان گفت سعدی به هر دو جانب نظرات دوستان توجه داشته یعنی با استفاده از صنعت تلمیح و اشاره ضمنی به یک واقعه غم‌انگیز تاریخی (که همواره مورد احترام اهل تسنن نیز بوده) قصد حسب‌حال و تغرل داشته است.
من به شخصه آدم مذهبی نیستم و تقدسی برای هیچ شخص و واقعه تاریخی قائل نیستم ولی تعصب را چه برای مذهب و چه بر مذهب شایسته نمیدانم

یاسان در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۴۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:

در پاسخ دوستمان لازم است بگویم که جلاب در اینجا شربتی است که از آمیختن عسل به گلاب و دیگر مخلفات و پختن و سرد کردنش ساخته میشده. مراد از آن نهایت خوش‌عطری و شیرینی است.

یاسان در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۹ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۵۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۱۵ - حکایت سفر هندوستان و ضلالت بت پرستان:

با سپاس از توضیح آقای شکوهی باید گفت قرار نیست هر که حتی سعدی بزرگ هر چه گفته است یکسره راست و درست و به‌جا باشد درست مانند این شعر بوستان.

یاسان در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۴ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۱ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۷ - ای آن که غمگنی:

این شعر زیبای رودکی را خانم نگار بوبان در آلبوم «به‌هنگام» در قطعه‌ای با نام «روزگاری» با آواز و نوازندگی عود خویش اجرا کرده‌اند. کاری متفاوت و قابل توجه است.

یاسان در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۴۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۸:

این حکایات از جمله بخشهایی از آثار سعدی است که در آن به روشنی به روابط دوستانۀ عاطفی و عاشقانه با همجنس خویش اشاره کرده است. شاید به صراحت حکایت معروف با مطلع: «در عنفوان جوانی چنان که افتد و دانی...» نباشد اما عبارات «قبلۀ چشمم جمال او بودی و سود سرمایه عمرم وصال او» آشکار میکند که این دوستی بر طریق معمول دوستی دو مرد جوان نبوده بلکه جنبۀ عاشقانه و جمال پرستانه دارد.

یاسان در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۱:

عماد عزیز اصطلاح «هفت‌آب شستن» یا «هفت‌آب کردن» اشاره به شستن ظرف ناپاک به لحاظ شرعی است چنانکه پس از شستن اصل ناپاکی در پایان و هنگام آبکشی ظرف، آن را هفت مرتبه آبکشی میکردند تا پاک و مباح شود. (به ویژه در مورد شستن ظرفی که در آن شراب ریخته و نوشیده‌اند به کار میرفته است) و همانطور که میدانید مولوی در اینجا کینه را مایه ناپاکی ظرف دل میداند که برای پاک شدن می‌بایست هفت‌آب شود.

۱
۲