نی یاد کند یار ز رنج سفرم
نی نامه نویسد و نه پرسد خبرم
گر دارد ازین هزار باره بترم
هرگز گله دوست به دشمن نبرم
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
نی یاد کند یار ز رنج سفرم
نی نامه نویسد و نه پرسد خبرم
گر دارد ازین هزار باره بترم
هرگز گله دوست به دشمن نبرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون یک نفس از وجود خود برگذرم
خود را به دمی هزار منزل بُبَرم
پس باز به یک نظر که با خود نگرم
یک ساعته راه را به سالی سپَرم
امروز همه روز به پیش نظرم
او بود از آن خراب و زیر و زبرم
از غایت حاضری چنین مهجورم
وز قوت آن بیخبری بیخبرم
صد تیغ جفا زدی و راندی ز درم
وانگه گله می کنی که رفتی ز برم
با این همه خاک باد بر فرق سرم
گر عهد و وفای تو به پایان نبرم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.