گنجور

 
 
 
کمال‌الدین اسماعیل

تا ظن نبری که در نکوئیت شکیست

یا چون رخ تو ستاره یی بر فلکیست

در بی آبیّ و شوخی و تیغ زدن

خورشید سپهر و چشم تو هر دو یکیست

ابن یمین

در وحدت کاینات آنرا که شکیست

در بادیه شرک اسیر شرکیست

در آینه گر نگه کنی صورت خویش

ظاهر دو نمایدت ولی هر دو یکیست

اهلی شیرازی

یاری که بصورت و بسیرت ملکیست

آنکس بشناسدش که طبعش محکیست

بی دیده پری کند مقابل با او

بر بی بصران فرشته و دیو یکیست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه