ز لفظ خواجه دنیی نصیر ملت و دین
که باد صد یک عمرش نهایت پیری
شنیدهام ز دو پیر و جوان که کرد انشاء
دو نظم خوب به شکر و شکایت پیری
یکی ز گفته پیری که بد همه سخنش
دریغ و درد شباب از نکابت پیری
دیگر زقول جوانی به عمر خود نازان
بدان امید که یابد ولایت پیری
حدیث آن زفتور قوی و ضعف مزاج
همه مذمت شیب و حمایت پیری
کلام این ز سر نخوت و غرور شباب
همه محامد شیب و عنایت پیری
جوان کجا شد تا حال من نظاره کند
که من چه می کشم اندر بدایت پیری
اگر نکایت پیری در او رسیده بدی
دگر به خیر نکردی حکایت پیری
بدایتش نتوانم نمودن از سختی
مگر که غایت سختی ست غایت پیری
تو کدخدای تنی ای جوان سرایت تن
برون کند ز سرایت سرایت پیری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.