این چه ننگ است که بر روی چو ماه آوردی
وین چه رنگ است که از خط سیاه آوردی
دیرگه بود که از مشک رخت خالی داشت
لیکن این عنبر گلپوش به گاه آوردی
بر گل عارض تو مهر دلم خود بس نیست
که شفیعی دگر از مهر گیاه آوردی
روی چون توبه و ایمانت جهان روشن داشت
گردش از بوالعجبی کفر و گناه آوردی
دعوی حسن تو ثابت شد و محتاج نبود
کز پی شاهد بس خط گواه آوردی
در شب زلف تو بیچاره دلم گمره بود
از رخ همچو مهش باز به راه آوردی
نیشکر را کمر از چنبر زرین بستی
خرمن سیم مه از بند کلاه آوردی
رخ تو باغ بهار است که نوباوه او
پیش بزم ملک ملک پناه آوردی
از گل و سنبل و شمشاد و بنفشه به صبوح
دسته بستی و سوی مجلس شاه آوردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.