چو تو دلبر به زیبائی به عالم در که دید ای جان
چو من عاشق به شیدائی به گیتی کس شیند ای جان
شفای جان منکوبی به حسن و لطف منسوبی
ترا ایزد بدین خوبی چگونه آفرید ای جان
هنوز از تیز بازارت دلم گرم است در کارت
اگر چه گرد گلزارت بنفشه بردمید ای جان
به چشمم چشمه نوری چو خورشیدی به مشهوری
نه انسانی مگر حوری چو تو هرگز که دید ای جان
بیا ای رشک حورالعین که این خسته دل غمگین
ز عشق آن لب شیرین نخواهد آرمید ای جان
بیار آن ساغر پرمی بخور بر بانگ نای و نی
نگوئی اینچنین تا کی ز من خواهی رمید ای جان
ز تو ببریدنم نتوان که بر من خوشتری از جان
به جان تو که از جانان نمی شاید برید ای جان
ز عشقت شب به بیداری به روز آرم شب تاری
ببخش ار رحمتی داری که جان بر لب رسید ای جان
مرا در درد تنهائی بشد صبر و شکیبائی
اگر بر من نبخشائی نخواهم آرمید ای جان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.