خدای جز به توام کام دل روا مکناد
به جز هوای تو با جانم آشنا مکناد
گرم رها کند از حلق بند جان شاید
ز بند زلف تو حلق دلم رها مکناد
زمانه تا ز تن من جدا نگردد جان
ترا جدا زمن و من ز تو جدا مکناد
طبیب درد من دردمند بی دل را
به جز به داروی پیوند تو دوا مکناد
امیدهاست مرا از وفا و وعده تو
خلاف عهد تو امید من هبا مکناد
جدائیی که تو کردی گنه منه بر من
من آن نیم که جدایی کنم خدا مکناد
بلی دعای من این است روز و شب که خدای
ترا به درد دل ریش من جزا مکناد
نگویم آنکه به درد من ایزد اندر عشق
دل ترا چودل من کناد یا مکناد
دلم چو قامت تو راست در وفا یکتاست
غم فراق تو پشت دلم دو تا مکناد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به شدت به عشق و وابستگی خود به محبوبش اشاره میکند و از خداوند میخواهد که او را از جدایی و دوری از محبوبش رها نکند. او بیان میکند که تنها عشق محبوبش میتواند آرامش و راحتی را به او هدیه دهد و از او درخواستی دارد که در طول زمان و جدایی، به یاد او باشد و دلش را از غم دوری پر کند. همچنین، شاعر از اینکه نتوانسته به محبوبش نزدیک شود، ابراز ندامت میکند و تنها امیدش به وفای معشوق است که از خداوند درخواست میکند این امید را ناامید نکند. در کل، این شعر به عمق احساسات عاشقانه و درد جدایی پرداخته است.
هوش مصنوعی: ای کسی که تنها تو خداوند منی، برای من هیچ چیزی جز رضایت و خوشدلی تو پذیرفتنی نیست. نمیخواهم هیچ ارتباط و احساسی جز عشق و محبت تو در وجودم باشد.
هوش مصنوعی: شاید گرمای عشق تو بتواند مرا از قید و بندهای زندگی رها کند، اما دل من را از بند زلف تو رها نکن.
هوش مصنوعی: زمانی که زندگی و وجود من از دنیای اطراف جدا نشود، تو نیز هرگز از من جدا نخواهی شد و من را از خودت دور نکن.
هوش مصنوعی: پزشک درد من، تنها درمانگر بیدل و دردمند، جز از طریق پیوند عشق تو، نمیتواند کمکی به من کند.
هوش مصنوعی: امیدهایم به خاطر وفا و وعدهای است که به من دادهای. عهد و پیمان تو را شکستهاید، پس لطفاً امید من را با بیتوجهی خراب نکنید.
هوش مصنوعی: جداییای که تو به وجود آوردی تقصیر من نیست. من کسی نیستم که بخواهم جدا شوم. خداوند از این کار دور باد.
هوش مصنوعی: من دائماً دعا میکنم که خداوند به خاطر غم و درد دل من، بر تو جزا ندهد.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به بیان احساسات خود در مورد عشق و دل مشغولیاش میپردازد. او میگوید که نمیخواهد به کسی بگوید که آیا خداوند در عشق به درد او میخورد یا نه، و همچنین از اینکه دل محبوبش را به دل خودش پیوند بزند، صحبت میکند. به طور کلی، او در تلاش است تا درک کند که آیا عشقش مورد قبول و حقیقتی است یا خیر.
هوش مصنوعی: دل من مثل قامت تو در وفاداری راست و یکدست است، اما غم دوری تو را بر دوش خود حمل نکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خدای با تو کسی را دل آشنا مکناد
وگر کند چو من از خان و مان جدا مکناد
چو من ضعیف و حزین و نزار مرغی را
به دام و دانه ی عشق تو مبتلا مکناد
اسیر عشق تو کردم دل از طریق صواب
[...]
مرا زمانه زخاک درت جدا مکناد
رقیب را به سر کویت آشنا مکناد
به غیر دیده ی پاک بلند منظر من
کسی نظاره ی آن سرو گل قبا مکناد
به بوی زلف تو مشک خطا همی جستم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.