الایا ایها الساقی دع الدنیا و ما فیها
بده صوفیوشان را زان شراب ناب صافیها
طبیب حاذقی ای دوست بیماران هجران را
بیانت صحت عاجل میانت عین شافیها
میانش را، به مو نسبت نباشد لیک دانستم
جهان را بسته با یک مو چو کردم موشکافیها
غمت را بود با دلها شکایتها ز موج خون
لبت از یک تبسم کرد دلها را تلافیها
برو ای صوفی زاهد ببند این دکه حسرت
گذشت آن خرقهبازیها و عرفان کهنهبافیها
به «حاجب» امر شد تا صلح کل گیرد جهان لیکن
برنجد طبع جنگی زین مناهی وین منافیها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.