حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۵۱ - رباعی زآن بادهٔ دیرینهٔ دهقان پرورد در ده که تراز عمر نو خواهم کرد مستم کن و بی خبر ز احوال جهان تا سر جهان بگویمت ای سره مرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از بادهای کهنه و نوشیدنیای که دهقان پرورش داده سخن میگوید. او میخواهد در این ده زندگیاش را تازه کند و از دنیا بیخبر باشد. شاعر از مرد دانا میخواهد تا در مورد اسرار جهان به او بگوید.
هوش مصنوعی: من از آن نوشیدنی سنتی و قدیمی که توسط دهقانان تهیه شده در دهکده مینوشم، تا بهنوعی عمر تازهای برای خود به دست بیاورم.
هوش مصنوعی: مرا به حال خود مشغول کن و از وضعیت دنیا بیخبر بگذار تا زمانی که به انتهای دنیا برسم، با تو صحبت کنم، ای مرد باکمال.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای صافی دعوی ترا معنی دُرْد
فردا به قیامت این عمل خواهی بُرد
شرمت بادا اگر چنین خواهی زیست
ننگت بادا اگر چنان خواهی مُرد
دل برد و مرا نیز به مردم نشمرد
گفتار چه سودست چو ورغ آب ببرد
رو گرد سراپرده اسرار مگرد
کوشش چه کنی که نیستی مرد نبرد
مردی باید زهر دو عالم شده فرد
کو جرعه درد دوستان داند خورد
گویند به هر درد بود صابر مرد
تا کی خورم اندوه و غم و حسرت و درد
تا کی ز فراق دوست فریاد کنم
در فرقت دوست صبر نتوانم کرد
گر من روزی ز خدمتت گشتم فرد
صد راه دلم از تو پشیمانی خورد
جانا به یکی گناه از بنده مگرد
من آدمیام گنه نخست آدم کرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.