از زلف سیاهت که همه چین و شکنج است
جان و دل غمدیده ما سخت به رنج است
رخساره سیمین تو گنجی است نهانی
وآن زلف یکی مارسیه بر سر گنج است
ما را طمع کیش مسلمانی از آن زلف
...که او کافری و اهل فرنج است
روی تو یکی مجمر سوزان و برآن روی
زلف تو خال سیهت دود و سپنج است
وز مملکت روم یکی دزد تبه کار
گوئی به پناه آمده در کشور زنج است
امشب شب عید است و همه بوم و بر ما
آوازه طنبور و دف و نغمه سنج است
شیرین غزلی نغز بدین قافیه گوید
هر کس که در اندیشه خود قافیه سنج است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.