گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

هر جا سخن از شکر و قند و عسل استی

قند لب شیرین تو ضرب المثل استی

هرسو که سرایند حدیث از گل و از مل

لعل تو و رخسار تو نعم البدل استی

صبح است بیا حی علی گوی هله باز

بر باده دوشینه که خیرالعمل استی

جانم بفدای تو که از مجلس دوشین

گفتند حریفان که تو از من خجل استی

ما دزد تبه کار و تو شرمنده ز رفتار

قربان تو گردم ز چه رو منفعل استی

هر شب که گذاری قدم ایشیخ در این بزم

عیش و طرب باده کشان زین قبل استی

یکعمر ریا کردی و امروز بغیر از

یکدلق ملمع چه ترا ما حصل استی

نه یار عقاری و نه همکار قماری

ای عربده جو شیخ که دزد و دغل استی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode