تن همه زشتی و بدی یارجلاخذبیدی
جان همه دیوی و ددی یار جلاخذبیدی
از همه جا بیخبرم، عبرت اهل نظرم
لنگ و شل و کور و کرم یارجلاخذبیدی
بر در هر خانه و کو، در همه جا وز همه سو
از من دلخسته بگو یارجلاخذبیدی
کور منم، عور منم بیدل و بی زور منم
از ره حق دور منم یار جلاخذبیدی
مرد توئی مرد توئی، چاره هر درد توئی
قطب توئی فرد توئی یارجلاخذبیدی
مایه هر سور توئی،قائد هر کور توئی
خانه معمور توئی یار جلاخذ بیدی
سنگ توئی، جام توئی، ننگ توئی نام توئی
خاص توئی عام توئی یار جلاخذ بیدی
پخته توئی خام توئی، دانه توئی دام توئی
خانه توئی بام توئی یار جلاخذبیدی
سست و گران خیز شدم بیخود و ناچیز شدم
سخره هر حیز شدم یار جلاخذبیدی
پیر و فرومانده شدم، از همه در رانده شدم
خسته و درمانده شدم یارجلاخذبیدی
بر در مردان جهان، حلقه بزن نعره زنان
فاش بگو از دل و جان یار جلاخذبیدی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.