خیز تا رخت از این کوی بیکسوی کنیم
کار با مردم گیتی همه یک روی کنیم
دین یکی، قبله یکی، راه یکی، شاه یکی است
تا بکی روی از این سوی بدان سوی کنیم
بیش از این بهره ما نیست زانصاف قضا
گر همه قسم جهانرا بتر از وی کنیم
از نصیبی که نهادند فزون میندهند
روز و شب گرد جهان هر چه تکاپوی کنیم
ما که داریم چمنها ز گل و لاله و سرو
بدمنها گل خر زهره چرا بوی کنیم
آنکه صد سلسله دل بست بیک حلقه زلف
آفرینش همه بر قوت بازوی کنیم
تا ببینیم یکی صورت حال دو جهان
یکنفس روی در آئینه زانوی کنیم
ما که از مغزهش و جان خردزاده شدیم
حیف از آن است که با بیخردان خوی کنیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.