گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

بر در میخانه امشب بزم نو آئین کنم

خاک ره بر هر دو چشم شیخ کوته بین کنم

محتسب بشکست اگر جام سفالین مرا

ساغر می را برغم چشم او زرین کنم

ناصح از مستی زمن گر توبه میخواهد، بچشم

چون بهوش آیم بفرصت ساعتی تغیین کنم

زان می تلخم بپیما یکدوجام خسروی

کز لب لعلش هزاران قصه شیرین کنم

من معلم زاده ام تعلیم اسما کار من

شرح قول اطلبوالعلم ولو بالصین کنم

آصف دانشورم نزد سلیمان عذر من

چیست بابیدانشان گرزاهرمن تمکین کنم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode