باده پیش آر که ما گوش بغوغا ندهیم
نقد امروز باندیشه فردا ندهیم
ما نداریم بجز یکدم و این یکدم را
گر دهی ملک ثری تا بثریا، ندهیم
در نثار قدم باده کشان خاک کنیم
نقد عمری که بدنیا و به عقبی ندهیم
جام کیخسرو و آئینه اسکندر را
که دل ماست، بصد کشور دارا ندهیم
وقت ما را مبر ایخواجه ببیهوده سخن
باخبر باش که مازر بتماشا ندهیم
هر چه موجود بود غایت مقصود بود
فکر و اندیشه بتصویر و تمنا ندهیم
دست از ما بکش ایخواجه که ما دست ادب
جز بمینای می و ساغر صهبا ندهیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.