گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

میرود نیسان و میآید ایار

نیمی افزون رفت از فصل بهار

تا هنوز اندر بگلشن لاله ایست

لاله وار از کف مده جام عقار

همچو نرگس صبحدم از خواب سر

برمکن جز با دو چشم پر خمار

پا مکش چون سرو آزاد ای ندیم

در بهاران از کنار جویبار

ساحت صحرا پر از نسرین و گل

دل چسان در خانه میگیرد قرار

یا چو سنبل خیمه زن بر طرف جوی

یا چو بلبل نغمه زن بر شاخسار

عیش و عشرت چیست دانی در جهان؟

از خودی در بیخودی کردن فرار

 
 
 
مسعود سعد سلمان

رأی مجلس کرد رای شهریار

پادشاه تاج بخش تاجدار

سیف دولت شاه محمود آنکه شد

مجلس او آسمان افتخار

ای خداوند خداوندان دهر

[...]

سنایی

زینهار ای یار ِگلرخ زینهار

بی‌گنه بر من مکن تیزی چو خار

لالهٔ خود رویم از فرقت مکن

حجرهٔ من ز اشک خون چون لاله‌زار

چون شکوفه گرد بدعهدی مگرد

[...]

وطواط

ای ز دولت دست جاهت را سوار

هیچ میدان چون تو نادیده سوار

عدل تو بفزود زینت ملک را

زینت ساعد بیفزاید سوار

حزم تو چون خاک و عزم تو چو باد

[...]

قوامی رازی

خواجه شغل بنده را تیمار دار

تا کمر پیشت ببندم بنده وار

وقت من خوش دار و برگم ده که من

خوشترین وقتی تو را آیم به کار

تا بود نام محمد بر سرت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه