گنجور

 
عبدالقادر گیلانی

بی تماشای جمالت روضه را هامون کنم

حور عین را از درون قصرها بیرون کنم

حور زیبا روی را خواهیم دادن سه طلاق

گرنه رو در نور روی حضرت بیچون کنم

روضه را جلوه مده رضوان که بالله العظیم

من به یک آهش بسوزانم تو را مجنون کنم

آب دارد ای بهشتی کوثر و طوبای تو

من به یکدم کار و بار هر دو را یکسو کنم

گرنه در فردوس باشد دیدن دیدار دوست

زاویه در هاویه بگزیده دیده خون کنم

ایهاالعشّاق اگر معشوق بردارد نقاب

دیده ما در خور او نیست ،آیا چون کنم

محیی با ما دار خود را بی ریاضت تا تو را

چون جنید و شبلی و بایزید و ذوالنّون کنم