مرا کشتی و گویی خاک این بر باد باید کرد
چرا بر دردمندی این همه بیداد باید کرد
همهکس از تو دلشادند غیر از من که غمگینم
نمیگویی دل این هم زمانی شاد باید کرد
شدم پیر از غم تو کز جوانی بندهام از جان
نه آخر بنده پیر ای پسر آزاد باید کرد
حکایتهای حسن او به غیر من نباید گفت
حدیث شیوه شیرین بر فرهاد باید کرد
چه عمرست این که در شبها بود هرکس به خواب خوش
مرا تا روز از دست غمت فریاد باید کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر درباره درد و رنج ناشی از عشق و جدایی صحبت میکند. او از طرفی میبیند که دیگران از زندگی خود خوشحالند، اما او در عذاب است و از عدم توجه معشوق گلایه دارد. شاعر به پیری خود اشاره میکند که به خاطر غم عشقش به جوانیاش پایان داده و میخواهد آزاد شود. همچنین بر این نکته تأکید میکند که داستان عشق او مخصوص به خودش است و نمیتوان آن را با دیگران گفت. در نهایت، او احساس میکند که در شبهایی پر از رویا، در واقع به خاطر عشقش باید فریاد بکشد و از درد خود بگوید.
هوش مصنوعی: شما مرا آزار میدهید و گویی این درد باید به فراموشی سپرده شود. چرا باید با یک فرد رنجور اینقدر بیرحمی کرد؟
هوش مصنوعی: همه از تو خوشحال و راضی هستند، جز من که در غم و اندوه به سر میبرم. مگر نمیگویی که دل این فرد هم باید در زمانی شاد شود؟
هوش مصنوعی: من از غم تو به پیرمردی رسیدم، در حالی که در جوانی، جانم را به خاطر تو فدای کرده بودم. حالا که بندهای پیر شدهام، ای پسر، باید مرا آزاد کنی.
هوش مصنوعی: باید داستانهای زیبایی که از او میگوید را فقط برای من بازگو کنی و درباره روش دلنشینش با کسی دیگر صحبت نکنید.
هوش مصنوعی: این چه عمری است که هر شب، هر کس در خواب خوش میگذرانند و من روزها مجبورم به خاطر غم تو فریاد بزنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.