گنجور

 
سراج قمری

به جان آمدم بی‌تو، جانا کجایی؟

خبر ده چرا رفته‌ای یا کجایی؟

ز هرکس، روم پرسمت تا تو چونی

به هرجا روم بنگرم تا کجایی؟

بهار آمد و شادمان گشت از او دل

تو ای نوبهار دل کا کجایی؟

به باغ اندرون جلوه کردند گل را

ندیده جمالت دریغا کجایی؟

رخ گل شکفت و قد سرو شد خوش

تو ای گلرخ و سروبالا کجایی؟

منم باغم هجرت اینجا نشسته

تو رفته به سوی تماشا کجایی؟

شب و روز می گویم و می سرایم

نگارا کجایی؟ نگارا کجایی؟