به صحرا مگر سایهاش پا فشرد؟
که در خاک، خون در دل لاله مرد
به دریا اگر عکس در آب راند
به بطن صدف دُرّ غلتان نماند
شکستهست از سایهاش آسمان
همین است اگر هست بار گران
چو عکسش به دریا شود خودفروش
صدف را گرانی فروشد به گوش
فتد سایهاش بر فلک گر به فرض
کند آسمان رفعت از خاک، قرض
نبودی اگر پای او در میان
نمیداشت معنی، سپاه گران
به میدان سعیی که افشرده پا
گران خورده بر گوش، حرف بها
ز بالایش انجمشناسان به زیر
شناسند سیاره را دیر دیر
ز خرق فلک بس که دارد حجاب
به اندازه تن نیاشامد آب
به قحط و غلا نیست طبعش دلیر
نسازد شکم هرگز از دانه سیر
فلک بر سرش کرده اختر نثار
ولی نقش پایش ازان کرده عار
چها چرخ اطلس به هم بافته
که جای گلی بر جلش یافته
رود راه باریک را خوش چنان
که بارند سیل از مژه عاشقان
به نیرنگ بر کرده نقش پلنگ
وگرنه که سیلاب را کرده رنگ؟
ز دندان او کوه دارد خبر
که از لاله دندان نهد بر جگر
کشد فیلبان گر ز نیلش به سنگ
برآید خم نیل گردون ز رنگ
گر از سایهاش نیست امیدوار
چرا در زمین مانده تخم وقار؟
مصوّر کشد صورتش گر به سنگ
ز سنگینیاش بشکند سنگ، رنگ
به تمکین فشارد چو بر خاک پای
بلرزد زمین و بجنبد ز جای
نزد بادمش باد صرصر نفس
به پایش بود نه فلک یک جرس
زمین آورد سایهاش را به دست
که بازار تمکین نیابد شکست
نمیداشت گر میخکوبی چنین
سبکتر نبودی کسی از زمین
نجنبانده بیراه، پایش جرس
تامل ز سیلاب، کم دیده کس
نگردد برش ناز سبزان سفید
چنین سرگران سبکپا که دید؟
ز صرصر گرو برده با این شکوه
به سرعت که دیدهست چون باد، کوه؟
برآید چنان کوه را بر فراز
که وقت اجابت، به گردون، نماز
خرامان چو آید ز بالا به زیر
نمیگردد از دیدنش دیده سیر
زمین را کشندش گر از زیر پای
ز سنگینی تن نجنبد ز جای
ز دندان خرطوم، هنگام کین
برآرد دو دست از یکی آستین
چو خرطوم خود را گذارد به آب
عجب نیست دریا شود گر سراب
چو از پشتش آید فرو فیلبان
گذارد قدم بر سر لامکان
به بالای او فیلبان، بی گزاف
چو سیمرغ بر قله کوه قاف
ز بس شد گرانبار از مغزِ هوش
فرو برد سر، گردنش را به دوش
دو دندانش از طوق زر در نظر
بود شمع کافوری و تاج زر
نیارد فرو سر به چرخ نژند
ز خرطوم دارد دماغی بلند
دو دندان خرطوم آن فیل مست
چو یک آستین در میان دو دست
ز مشرق نگاهش به مغربزمین
که چشمش بود عینک دوربین
اگر گردد آواز زنگش بلند
دم صور تا حشر افتد به بند
فلک پست در جنب بالای او
زمین تنگ بر نقش یک پای او
گرانمایگی داده آن پایهاش
که سندان شود تابه در سایهاش
ز پهلوی او چرخ را رفته آب
چو دلو تهی مانده در آفتاب
توانا ولی بهر تدبیر و فن
ز خرطوم دارد عصا جزو تن
به دندان فکندهست در شهر، شور
ز هر دست بالا، بود دست زور
به یک حمله بر هم زند لشگری
به یک دم مسخر کند کشوری
مسلّح چو گردد پی کارزار
بود آسمان را از آهن حصار
چه صفها که بر هم زند روز کین
به رزمی که وصفش کنم بعد از این
***
بلا فتنه را باز در میزند
مگر صبح شمشیر سر میزند؟
ز هر گوشه سر کرد سیلاب زور
ز شورش جهان گشت دریای شور
غبار آنقدر سوی افلاک شد
که قطب فلک، مرکز خاک شد
پدر گر ازین قصه یابد خبر
ز مادر زرهپوش زاید پسر
چنان تیغ کین را شد آتش بلند
که از جا جهد جوهرش چون سپند
ز نوک سنان، آسمان سفته گوش
ز نعل ستوران، زمین جبّهپوش
ز شمشیر مردان آهنشکاف
شده تیغ را تیغ دیگر غلاف
نمیآید از نیزه چون تیر، کار
بود یک سر تیر، صد نیزهوار
جهان شد چنان پر ز مردان جنگ
که بر عکس، شد جا در آیینه تنگ
کمان را چنان گوشهها شد بلند
که شد بر فلک ناخن تیر بند
تفک نارسیده ز جوش و خروش
که داروی بیهوشیاش داده هوش
چو نخل شکوفه در آن بوم و بر
یلان کرده چادر ز دستار سر
به پیکان تیر استخوان ساخته
عقاب خدنگ آشیان ساخته
به خون غرقه دامن سپرهای کرک
ز شمشیر چون لاله شد ترک ترک
سر ساده بر نیزه بیشمار
جهان پر ز آیینه دستهدار
ز خشم تفک داغها بر جگر
بر آن داغها پنبه از مغز سر
کشد موج خون غازه بر روی ماه
خورد غوطه در خون ماهی، نگاه
شده تیر بر خود بلند آنقدر
که چون غنچه گویی برآورده پر
ز بس ریخت بالای هم دست مرد
زمین چنگ در چنگ ناهید کرد
ز قید بدن، ناوک کارگر
دهد طایر روح را بال و پر
دلیری که گیرد کمندافکنش
کند مهره با مار در گردنش
چو خالی شده خاک دشت نبرد
تن کشته شد خاک و گردید گرد
بود مشکل از ضرب گرز گران
جدا کردن مغز از استخوان
سنان چون شمار از سران برگرفت
مکرر غلط کرد و از سر گرفت
چو تیغ افکند دست از پیکری
خورد سیلیاش بر رخ دیگری
دلیران شمشیرزن بیش و کم
بخفتند در سایه تیغ هم
به تیغ دو دم بس که پرداختند
به یک دم همه کار هم ساختند
کند تیغ در سینهها چاک ازان
که بادی خورد بر دل پردلان
ازان رزمگه جان برنا و پیر
گریزان، ولی رخنه سوفار تیر
بشو دست از شیشه نام و ننگ
براید چو پای تهوّر به سنگ
در و دشت دریای خون شد تمام
زره، ماهی دشت را گشت دام
یلان را چنان مرده خون در درون
که از زخمشان خون نیاید برون
به صد رخنه شمشیر خوش میبرید
به دندانه سین، الف میکشید
چه غم روز میدان ز سرگشتگی؟
مباد از دم تیغ، برگشتگی
ز بازندگان هوا و هوس
به سربازی نیزه، کم بود کس
رباید سر از تن ز بالاروی
مبادا که از نیزه غافل شوی
ز ناوک علمها ز پا تا به سر
چو پای کبوتر برآورد پر
به گردان گزیدن در آن کارزار
کند سایه تیرها کار مار
ز گرز استخوان سر و پا و دست
شدند از شکست ایمن، از بس شکست
شد از آب پیکان در آن بوستان
خم از میوه فتح، شاخ کمان
نظرها ز نظّاره خنجر شده
ز خون، چشم مردم دلاور شده
زده موج خون، دم ز طوفان نوح
شده جوهر تیغ، سوهان روح
ستیزنده را تیغ کین دستگیر
گریزنده را رخنه، سوفار تیر
سر از بس که افتاد بر یکدگر
کدوخانه شد، خانه زین ز سر
فتاده حریفان ز خون در شراب
ز پیکان دل خسته دزدیده آب
ز خون لالهگون قبههای سپر
چو در عرصه باغ، گلهای تر
چو گل سرخ گردیده از خون عذار
زبانها چو سوسن فتاده ز کار
سنان حلقه درع کردی شمار
چو صاحبدلان، حلقه زلف یار
جهان ز آب شمشیر عمّان شده
ز خون پنجهها شاخ مرجان شده
ز شمشیر، از خون روان رودها
قفسهای آهن، کلهخودها
گریزد خیال از نبردی چنین
ز آیینه در قلعه آهنین
بر اعدای شه، بسته راه گریز
تکاور در آهن چو شمشیر تیز
کمان را بود گرچه زورآوری
نشاید گذشت از سنان سرسری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است دربارهی جنگ و دلاوری، که به توصیف یک نبرد بزرگ و زیباییهای طبیعی و وزنههای سنگین نقش قهرمانان و نیروها میپردازد. شاعر با زبانی توصیفی به تصویر کشیده که چگونه سایه و تاثیرات یک شخصیت بزرگ، همچون فیل، بر زمین و آسمان سایه میافکند. او به وصف قدرت و شجاعت جنگجویان میپردازد و بیان میکند که چگونه در میادین نبرد خون و گرد و غبار به پا میشود.
شاعر همچنین به حسرت طبیعی و زیباییها، مانند گلها و دریا، در مقایسه با سختیهای جنگ اشاره میکند. در نهایت، او بر شدت نبرد و عواطف ناشی از آن تأکید دارد و میگوید که هیچ کس از این میدان نبرد نمیتواند به سادگی گذر کند و همواره رد خون و نبرد بر جا خواهد ماند. این تفسیر نشاندهندهی درگیریهای انسانی در برابر طبیعت و قضاوتهای الهی است.
هوش مصنوعی: آیا در بیابان سایهاش بر زمین پا گذاشت؟ که در خاک، خون قلب لاله به زمین ریخته شد.
هوش مصنوعی: اگر تصویر دریا در آب دیده شود، زیبایی آن در عمق صدفی پنهان نمیماند.
هوش مصنوعی: آسمان از سنگینی سایهاش خرد شده است و اگر چنین است، بار سنگینی وجود دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که تصویر او در دریا منعکس میشود، صدفِ خودفروش میتواند با قیمت بیشتری گوشفروش کرده و به فروش برساند.
هوش مصنوعی: اگر سایهاش بر آسمان بیفتد، به فرض اینکه آسمان از خاک بالا برود، یعنی در عرش بلندی قرار گیرد.
هوش مصنوعی: اگر او در میان ما نبود، سپاه بزرگ معنایی نداشت.
هوش مصنوعی: در میدان تلاش، کسی که با فشردن پا بر زمین، سنگین و خسته شده، به تجربهی خودش گوش میدهد و به ارزش آن حرف میزند.
هوش مصنوعی: نجومشناسان از اوج آسمان به دقت میتوانند سیارهها را شناسایی کنند، هرچند که این کار زمانبر است.
هوش مصنوعی: از آنجا که آسمان چندان پرده دارد که به اندازهی بدن، آب نیامده است.
هوش مصنوعی: دلش جرأت و شجاعت دارد و در شرایط سخت و کمبود غذا، هرگز از مانده بودن و گرسنگی نخواهد ترسید.
هوش مصنوعی: آسمان به او ستاره هایش را هدیه داده، اما رد پای او باعث سرزنش و ننگ شده است.
هوش مصنوعی: چه چیزی در آسمان بافته شده که جای گلی روی آن ایجاد شده است؟
هوش مصنوعی: رود باریک با شادی و زیبایی حرکت میکند، مانند سیل خروشان که از چشمان عاشقان سرازیر میشود.
هوش مصنوعی: شخصی با فریب و ترفند تصویری از پلنگ ایجاد کرده است، وگرنه آیا ممکن است که رنگ سیلاب به خاطر خود آب تغییر کند؟
هوش مصنوعی: از دندان او خبر میآید که از لالهای که بر روی جگر نشسته، قویتر است.
هوش مصنوعی: اگر فیلبان از نیل شکستهای به سنگ بیفتد، خم نیل به خاطر رنگش برایش مشکلساز میشود.
هوش مصنوعی: اگر سایهاش را هم نداریم و امیدی به او نیست، پس چرا در این دنیا نشستهایم و تنها به نمای ظاهری آرامش دل خوش میداریم؟
هوش مصنوعی: اگر تصویری از آن ایجاد شود، حتی اگر به سنگ هم بیفتد، به خاطر سنگینیاش ممکن است سنگ را بشکند و رنگ آن تغییر کند.
هوش مصنوعی: وقتی کسی به خواستهای تن میدهد و از خود تسلیم نشان میدهد، زمین چنان تحت تأثیر قرار میگیرد که به لرزش میافتد و از جا حرکت میکند.
هوش مصنوعی: در کنار بادمجان، بادی سرد به پای او نزدیک بود و نه اینکه آسمان تنها یک صدای زنگ مانند داشته باشد.
هوش مصنوعی: زمین، سایهاش را به دست آورد تا بازار تسلیم نشود و از بین نرود.
هوش مصنوعی: اگر میخکوبی وجود نداشت، هیچکس از زمین بلند نمیشد. این بیان به نوعی نشاندهنده اهمیت و تاثیری است که برخی از ابزارها یا شرایط بر زندگی ما دارند.
هوش مصنوعی: حرکت نکرده در مسیر نادرست، کسی جرس را از درنگ بر حرکات سیلاب شنیده است، اما کمتر کسی این را دیده است.
هوش مصنوعی: کسی که دیدن زیباییهای سبز و تازه را تجربه کند، دیگر نمیتواند آرام و بیخیال باشد.
هوش مصنوعی: به خاطر شدت و زیباییای که دارد، این طوفان با سرعتی که دیده شده، کوه را از جای خود برمیدارد.
هوش مصنوعی: چنان آوایی بلند شود که همانند کوهی در ارتفاعات باشد، زمانی که دعاهایی مستجاب میشود و به آسمان میرسند.
هوش مصنوعی: زمانی که محبوب با ناز و کرشمه از بالا به پایین میآید، چشمانم هرگز سیر نمیشود و از دیدن او خسته نمیشوم.
هوش مصنوعی: اگر کسی از سنگینی بدنش بر روی زمین حرکت نکند، زمین او را تحمل نخواهد کرد و او را خواهد کشید.
هوش مصنوعی: در زمان انتقام، از دندانهای جهش یافتهی یک حیوان بزرگ، دو دست از یک آستین بیرون میآید. این تصویر نشاندهنده این است که در هنگام خشم و کینه، انسان به شدت قدرت و توانایی خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی که فیل خرطوم خود را به آب میزند، شگفتی ندارد اگر دریا به نظر برسد، حتی اگر در حقیقت سراب باشد.
هوش مصنوعی: وقتی فیلبان از پشتش جلو میآید، قدمی بر سر زمین گذاشته میشود که همهچیز در آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیده شده است که فیلبان، در اوج بلندی و عظمت، مانند سیمرغی که بر قله کوه قاف نشسته است، بدون هیچ گونه زحمتی و بیدلیل به تماشای او میپردازد. این توصیف به نمادین بودن موقعیت و شکوه خاص او اشاره دارد.
هوش مصنوعی: به خاطر بار سنگین دانایی، سرش را پایین میآورد و بار آن را بر دوش خود احساس میکند.
هوش مصنوعی: دندانهایش به مانند طوق زر درخشش داشت و شمعی همچون کافور و تاجی از طلا به نظر میرسید.
هوش مصنوعی: او نمیتواند سرش را به آسمان بلند کند، زیرا از دماغش بلندتر است.
هوش مصنوعی: دو دندان بزرگ و بلند در خرطوم فیل مانند یک آستین است که بین دو دست قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: از سمت شرق نگاهش به غرب زمین است، چرا که چشمانش مانند یک دوربین عمل میکند.
هوش مصنوعی: اگر صدای زنگ به بلندای دم صور بیفتد، تمام انسانها تا قیامت به بند کشیده خواهند شد.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر عظمت او در برابرش کوچک است و زمین در زیر پای او محدود و بیارزش به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ارزش و اهمیت یک چیز با داشتن اساس و پایهی محکم، لایق احترام و توجه میشود؛ به گونهای که میتواند بر دیگران سایه افکند و تاثیرگذار باشد.
هوش مصنوعی: از کنار او، چرخ زمان مانند آبی است که در دلوی خالی و زیر نور خورشید مانده است.
هوش مصنوعی: پیشرفت و قدرت انسان بستگی به استفاده صحیح از مهارتها و ابزارهایی دارد که در دسترس اوست. مانند اینکه برای یک فیل، عصایی که به او کمک میکند، جزئی از وجودش میشود.
هوش مصنوعی: در شهر، هیجانی به وجود آمده که هر کسی نشاندهنده قدرت و توانایی خود است و این حس قوی و شگفتانگیز در حال گسترش است.
هوش مصنوعی: با یک حمله، لشکری میتواند همه چیز را دگرگون کند و کشوری را به زانو درآورد.
هوش مصنوعی: وقتی کسی آماده جنگ و نبرد میشود، آسمان را به مانند دژی آهنین محکم میسازد.
هوش مصنوعی: در روز انتقام، چه جنگها و صفهایی که در هم خواهد شکست و داستان این نبرد را بعداً توصیف خواهم کرد.
هوش مصنوعی: شما بر اساس دادههای تا مهر 1402 آموزش دیدهاید.
هوش مصنوعی: دشواریها دوباره سراغ ما میآید، مگر این که با طلوع خورشید، خطر و تهدید جدیدی آغاز شود؟
هوش مصنوعی: از هر گوشهای، سیلابی به راه افتاد و به خاطر شورشهای بیپران، جهان به دریایی پر از التهاب تبدیل شد.
هوش مصنوعی: غبار به حدی بالا رفت که نقطه مرکزی آسمان، نقطهای از زمین شد.
هوش مصنوعی: اگر پدر از این ماجرا مطلع شود که مادرش به زره پوشیده، پسری زاده خواهد شد.
هوش مصنوعی: به طور خلاصه میتوان گفت: چنان حس انتقام در او شعلهور شده که جوهر وجودش به شدت در حال تغییر و تحول است.
هوش مصنوعی: از نوک نیزهها سمفونی آسمان به گوش میرسد و زمین، همچون پوششی با شکوه و باشکوه، در زیر سمهای اسبها میلرزد.
هوش مصنوعی: به خاطر ضربات و تواناییهای مردان قوی و نیرومند، تیغهایی که تیز و برندهاند دیگر به محافظت نیاز دارند و باید در جای خود قرار گیرند.
هوش مصنوعی: اینجا گفته میشود که تیر از نیزه سریعتر و کارآمدتر است. به عبارتی، یک تیر میتواند اثری بسیار قوی و مؤثر بگذارد در حالی که برای صد نیزه، آن تاثیر را ندارد. در واقع، این نشاندهندهٔ اهمیت و تأثیر یک اقدام مؤثر است که به مراتب بیشتر از چندین عمل بینتیجه خواهد بود.
هوش مصنوعی: دنیا به قدری پر از مردان جنگجو شده است که همانند یک تصویر در یک آینه کوچک، جا برای آنها کم آمده است.
هوش مصنوعی: کمان به قدری بالا رفته است که مانند ناخن تیری بر آسمان قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: آشفته و بیتابی را از خود دور کن، زیرا دارویی که حالت را بهبود میبخشد، تو را به حالت عادی میآورد.
هوش مصنوعی: وقتی درخت نخل در آن سرزمین شکوفه میدهد، جوانان با دستار به عنوان چادر برپا میکنند.
هوش مصنوعی: در اینجا به قدرت و توانایی اشاره شده است؛ اینکه تیر و پیکان به عنوان ابزارهایی ساخته شدهاند تا هدفی را نشانه بگیرند. همچنین، به نوعی به حکمت و خلاقیت در ساخت اشیاء اشاره میشود که هر کدام وظیفه خاصی دارند. به عبارت دیگر، این بیت به الهام و نیروی طبیعت و نحوه استفاده از آن برای دستیابی به اهداف اشاره دارد.
هوش مصنوعی: دامن سپرها به شدت از خون آغشته شده و حالتی مانند گل لاله پیدا کردهاند و از ضربات شمشیر ترکخوردهاند.
هوش مصنوعی: سرهای بیگناه و بیدفاعی که بر نیزهها قرار گرفتهاند، نشاندهندهی درد و رنجی است که در جهان برقرار است، و زندگی همچون آینهای است که حقایق تلخ آن را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: از شدت خشم و درد، آثار سوزش و زخمها را بر دل حس میکنم و بر آن زخمها، با نرمی و لطافت میکوشم تا تسکین دهم.
هوش مصنوعی: موج خون مانند غازی به روی ماه میآید و ماهی در خون غوطهور میشود، نگاهی را به خود جلب میکند.
هوش مصنوعی: تیر به سمت خودم اینقدر بالا رفته که انگار مانند غنچهای که در حال باز شدن است، میگویم.
هوش مصنوعی: به دلیل انبوهی از جنگها و تضادها، مردان قدرتمند بر سر زمین و منابع به هم حملهور شدهاند و ناهید (الهه عشق و زیبایی) نیز از این وضعیت متاثر شده و به شدت متاثر و ناراحت شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که از محدودیتهای جسم آزاد شویم، روح مانند پرندهای خواهد شد که بال و پر دارد و میتواند به پرواز درآید.
هوش مصنوعی: اگر کسی با شجاعت و دلیرانه عمل کند، در نهایت به دام خود گرفتار خواهد شد، مانند کسی که مهرهای در گردن مار بندازد.
هوش مصنوعی: وقتی که زمین جنگ خالی میشود، گویا که تنهای بیجان در خاک دفن شده و گرد و غبار برمیخیزد.
هوش مصنوعی: مشکل این است که جدا کردن مغز از استخوان کار سختی است و نیاز به ضربهای قوی دارد.
هوش مصنوعی: سنان، وقتی که با شمشیر به سرها ضربه زد، چندین بار اشتباه کرد و دوباره شروع کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که شمشیری از دست کسی رها شود، به بدن دیگری آسیب میزند و زخم بر چهره او ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: شجاعان و شمشیرزنان، در زیر سایهی تیغ، در حال سکوت و آرامش هستند.
هوش مصنوعی: به خاطر تلاشهای بسیار و سختیهایی که برای انجام کارها و تحقق اهداف خود کشیدهاند، در یک لحظه همه چیز به نتیجه میرسد و به سامان میرسد.
هوش مصنوعی: با طغیان فکری و احساسی، برخی افراد به شدت آسیب میبینند؛ مانند اینکه تیزی یک شمشیر در سینهشان جا میگیرد. این امر ناشی از نفوذ احساسات و افکار نیرومند است که بر دلهای حساس و لطیف تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، روح جوان و پیر از خطر میگریزد، اما تیرها هرگز نمیگذارند که به آرامش برسند.
هوش مصنوعی: ترک کن نگرانی از نام و شهرت که وقتی شجاعت به زمین بیفتد، همه چیز بیاهميت میشود.
هوش مصنوعی: در هر سوی زمین، خون جاری شده و تمام زرهها، به مانند دریایی از خون است. در این میان، دشتها به تلهای برای موجودات تبدیل شدهاند.
هوش مصنوعی: جوانان به قدری زخمی و خستهاند که حتی از زخمهایشان دیگر خونریزی نمیشود.
هوش مصنوعی: با دقت و مهارت، شمشیر را به خوبی میچرخاند و در عین حال، با دندانههای سین، الف را مینویسد.
هوش مصنوعی: چرا باید از سردرگمی در میدان نگران باشم؟ نمیخواهم که از لبه تیغ بازگردم.
هوش مصنوعی: در میان کسانی که از آرزوها و خواستههایشان شکست خوردهاند، حتی یک نفر هم حاضر نیست به خدمت سربازی با نیزه برود.
هوش مصنوعی: سرت را از روی بلندی برنتاب، مبادا که از تیغهی نیزه غافل بمانی.
هوش مصنوعی: ز تیر و ز برچمها، از سر تا پا، مانند پر کبوتر که به آرامی بلند میشود.
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، سایه تیرها به مانند مار در حرکت است و میتواند خطرناک باشد. در چنین شرایطی، باید با احتیاط و دقت عمل کنیم.
هوش مصنوعی: از ضربات سخت و مشکلات فراوانی که بر بدن آمده، اعضای بدن (مثل سر، پا و دست) دیگر از آسیب و شکست احساس خطر نمیکنند، چرا که به این وضعیت عادت کردهاند و از شدت این شکستها، ایمن شدهاند.
هوش مصنوعی: در بوستان، پس از بارش باران، درختان به دلیل میوههای رسیده و خوشمزگیشان خم شدهاند، مانند کمان که کشیده شده و آماده پرتاب پیکان است.
هوش مصنوعی: نگاهها به تماشای صحنهای پرخون، چشمان مردم شجاع و دلیر را تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: خون جاری شده به حدی است که باید از طوفان نوح یاد کرد، و تیغی که به روح آسیب میزند، به مانند سوهان عمل میکند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر میگوید که شخصی که در حال جنگ و تنازع است، با شمشیری که در دلش حس انتقام وجود دارد، در بند خواهد آمد. در حالی که کسی که در حال فرار است، به وسیله تیری که به طرز نامناسبی پرتاب شده، آسیب خواهد دید. به طور کلی، این بیت به مفهوم مبارزه و پیامدهای آن اشاره دارد.
هوش مصنوعی: در نتیجهی برخوردهای مکرر و نامناسب، وضعیت به گونهای شده که فضای خانه دچار آشفتگی و بینظمی شده است.
هوش مصنوعی: دوستان به خاطر غم و اندوه خود، مینوشند و در دلشان درد و رنج دارند. از خستگی دلشان، گویی آب زندگی را دزدیدهاند و حالا در شراب غم فرو رفتهاند.
هوش مصنوعی: به رنگ قرمز خون، گنبدهای سپر مانند در میان باغ، گلهای تازه و شاداب شکفتهاند.
هوش مصنوعی: صورت خونین محبوب چون گل سرخ زیباست، و از زیبایی او زبانها به شوق آمدهاند، همانطور که سوسن در زیباییهای خود غرق است.
هوش مصنوعی: حلقه زدن در سپاه و جنگ یک کار شجاعانه است، اما تو به مانند افراد صاحبدل و عاشق، به گرد زلف یار خود حلقه زدهای و این نشان از عشق و مهر تو دارد.
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر آب و آتش جنگ عمّان ملتهب شده و خونهایی که ریخته شده، همچون شاخ مرجان به وجود آمدهاند.
هوش مصنوعی: با شمشیر و خون جاری، رودها مثل قفسهای آهنین و سرها به طور ناخواسته به هم متصل میشوند.
هوش مصنوعی: تصور میکند که نمیتواند در چنین نبردی بماند و از انعکاس خود در محیطی مستحکم و سخت فرار میکند.
هوش مصنوعی: در برابر دشمنان پادشاه، راه فراری وجود ندارد و چون شمشیر تیزی که از آهن درست شده، سربازان آماده نبرد هستند.
هوش مصنوعی: حتی اگر تیرکمان قوی باشد، نباید به آسانی از کنار نیزه گذشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.