گنجور

 
 
 
ابوسعید ابوالخیر

آتش بدو دست خویش بر خرمن خویش

چون خود زده‌ام چه نالم از دشمن خویش

کس دشمن من نیست منم دشمن خویش

ای وای من و دست من و دامن خویش

کلیم

چون شمع خودم آتش پیراهن خویش

برقم اما فتاده در خرمن خویش

خود را دایم بر آب و آتش زده ام

پروانه کجاست همچو من دشمن خویش

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه