کسی کجا خبر از حال زار من دارد؟
خبر ز حال دلم کردگار من دارد
خوشم چو شمع، اگر سوزدم وگر سازد
غم تو هرچه کند اختیار من دارد
فزود بیخودیام بس که از خیال وصال
هزار نشاه، حسد بر خمار دارد
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
کسی کجا خبر از حال زار من دارد؟
خبر ز حال دلم کردگار من دارد
خوشم چو شمع، اگر سوزدم وگر سازد
غم تو هرچه کند اختیار من دارد
فزود بیخودیام بس که از خیال وصال
هزار نشاه، حسد بر خمار دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنجی که در دل دارد سخن میگوید و از این مینالد که هیچکس از حال او خبر ندارد. او به خداوند اشاره میکند که تنها کسی است که از احساسات درونیاش باخبر است. شاعر با وجود سوز و گداز ناشی از عشق، احساس خوشی هم دارد و به طور خاص به غم معشوق اشاره میکند. همچنین، او به بیخوابی و بیخودی ناشی از خیال وصال معشوق اشاره میکند و بیان میکند که این حالت به قدری برایش عمیق است که حسادت و شوق را در او به وجود آورده است.
هوش مصنوعی: کسی نیست که از وضعیت بد من باخبر باشد، تنها خداست که از حال و اوضاع دلم آگاهی دارد.
هوش مصنوعی: من خوشحالم مانند شمع، حتی اگر خودم را بسوزانم یا غم تو دردسر سازد، زیرا هرکاری که بخواهد، اختیارش با من است.
هوش مصنوعی: بیش از حد در عالم بیخودی غرق شدهام، تا جایی که به خاطر خیال وصال و هزار حالت شگفتانگیز، حسد بر حالت مستیام فزونی میگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی که قصد ز عالم به خواب و خور دارد
اگر چه چهرهش خوب است طبع خر دارد
بخر شمارش مشمارش، ای بصیر، بصیر
اگرچه او بهسر اندر چو تو بصر دارد
نه هرچه با پر باشد ز مرغ باز بود
[...]
میان باغ، گل سرخ، های و هو دارد
که بو کنید دهان مرا چه بو دارد
به باغ، خود همه مستند لیک نی چون گل
که هر یکی به قدح خورد و او سبو دارد
چو سال سال نشاطست و روز روز طرب
[...]
زهی وزیر سلیمان صفت که چون آصف
صفای ذهن تو تأثیر ماه و خور دارد
نظام کار ممالک به یمن صحبت تو
کمال یافت که از فرخّی اثر دارد
به ذات تو خطری ازعروض عارضه نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.