دوش بر خاک درت عرض جبین میکردم
وز جبین درخور آن، سجده گزین میکردم
گر خیال تو به آیینه گمان میبردم
در دل آینه، چون عکس، کمین میکردم
من چه دانم که مثنا نشود وصل تو، کاش
روز اول، نگه بازپسین میکردم
تهمت خرمی از هر دو جهان برمیخاست
گر به اندازه غم، ناله حزین میکردم
گر نسیم سحری همره خویشم میبرد
از سر زلف بتان، غارت چین میکردم
عشق میگویم و رخساره به خون میشویم
عمرها خدمت دل بهر همین میکردم
نگرفتم ز لب نوش تو بوسی، ای کاش
تازه، کامی ز می عشق چنین میکردم
فال حسرت زدم و گشت اجابت شب دوش
کاش امروز دعایی به ازین میکردم
تا نگاهی نکند سوی تو پنهان از من
در پی دیده چو دل، دوش کمین میکردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب که غمهای ترا پردهنشین میکردم
از تبسم لب زخمی شکرین میکردم
هجر میسوخت دلم را و من از دیده خویش
نظری در خور آن روی گزین میکردم
گرد اوراق پریشان نفس میگشتم
[...]
شب که در حسرت دیدار کمین میکردم
دو جهان یک نگه باز پسین میکردم
یاد ناسکه به وحشتکده عنقایی
ناله میشد همهگر نقش نگین میکردم
باد برد آن همه طاقت که به خاکستر ریخت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.