ما رخت دل ز کعبه به بتخانه بردهایم
چون می، ز شیشه راه به پیمانه بردهایم
از عشق پی به حسن برد هرکسی و ما
از نور شمع، راه به پروانه بردهایم
میگردد از حباب، سبکتر به روی می
این ساغر گران که به میخانه بردهایم
از اشک خود که آبله دل بود تمام
بهر کبوتران حرم، دانه بردهایم
ناآشناتریم ز هرکس گمان بری
ما عرض آشنایی بیگانه بردهایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما برق جای نور به کاشانه برده ایم
آتش به پاسبانی پروانه برده ایم
بگرفته خواب دیده بخت و امید را
از بس ز وعده های تو افسانه برده ایم
با ما اگر خدای کند دشمنی بجاست
[...]
ما توبه را به طاعت پیمانه بردهایم
محراب را به سجده بتخانه بردهایم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.