گنجور

 
قدسی مشهدی

راست رو نیست بر آماج اثر، تیر نفس

چه عجب گر گله‌مندیم ز تاثیر نفس

راز من چون نشود فاش، که در سینه تنگ

ناله را پا نتوان بست به زنجیر نفس

وصل تو لطف الهی‌ست، وگرنه این بخت

ندهد دست، به فکر دل و تدبیر نفس

بعد عمری که به پرسیدن ما آمده‌ای

دست دهشت شده در سینه گلوگیر نفس

قدسی ار یار گذشت از تو و آهی نزدی

دهشت این کرد، مپندار ز تقصیر نفس