ازان دل از غم ایام برنمیآید
که آفتاب می از جام برنمیآید
ز زیر زلف برآمد رخش، که میگوید
که آفتاب، گه شام برنمیآید؟
بکن به ناخن خود، روی داغ و نام برآر
که بیخراش نگین، نام برنمیآید
چه شد که رشک برد بر ستاره سیماب
دلم به محنت ایام برنمیآید
نجات خویش ز گردون مجو که صید اسیر
به دست و پا زدن از دام برنمیآید
به خلوتش لب ساغر، هلال عید بس است
ازان مَهم به لب بام برنمیآید
ز لختهای جگر، اخگر است بر مژهام
ز شاخ، میوه من خام برنمیآید
{بیاض} طلبی با فلک ستیزه مکن
{بیاض} به ابرام برنمیآید
به کام خویش نشستی به بزم غم قدسی
دگر مگر که مرا کام برنمیآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از غم و دردهای روزگار سخن میگوید و به ناامیدی و عدم توانایی در تغییر وضعیت اشاره میکند. او میگوید که از دل غم زدهاش، نمیتواند به شادی و روشنایی برسد. عشق و زیباییها نیز برای او دست نیافتنی شدهاند و از تلاش برای فرار از مشکلات نتیجهای نمیگیرد. شاعر به نمادهایی مانند خورشید، زلف محبوب و رنگها اشاره میکند و در نهایت به این نتیجه میرسد که در میان غم و اندوه، مفاهیم عاشقانه نیز در دسترسش نیستند. او به نوعی به تسلیم شغف و سرنوشت خود پرداخته و از امید به آینده دور شده است.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر درد و غم روزگار، طاقت ندارد و همچون آفتاب که از جام شراب بیرون نمیآید، نمیتواند شادی و نور را بیرون بیاورد.
هوش مصنوعی: از زیر گیسوانش چهرهای نورانی نمایان شد، که میگوید آیا خورشید در زمان غروب دیگر طلوع نمیکند؟
هوش مصنوعی: به ناخن خود، روی سطح داغ و صاف فشار بیاور تا نامی را حک کنی، زیرا بدون ایجاد خراشی بر روی سنگ جواهر، نمیتوان نامی را ثبت کرد.
هوش مصنوعی: چرا دلم به ستارهی درخشان غبطه میخورد؟ حال آنکه نمیتوانم سختیهای روزگار را تحمل کنم.
هوش مصنوعی: خود را از چنگال سرنوشت نجات نده، زیرا تلاش برای رهایی در حالی که در دام گرفتار هستی، فایدهای نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: در نوشیدنی خود، خوشی و لذت کافی است و نیازی به حضور جمعیت و شلوغی نیست؛ ما به همین تنهایی و آرامش راضی هستیم.
هوش مصنوعی: از درد و رنجی که در دل دارم، اشکی بر مژهام نشسته است و از درخت زندگیام، میوهای ناپخته و نارس به دست نمیآید.
هوش مصنوعی: به آسمان و ستارهها چالش نکن، زیرا نشانههای روشنی که میخواهی به سختی به دست میآید.
هوش مصنوعی: در محفل شادی دیگری نشستهای و خوشحال هستی، اما من همچنان در اندوه و غم خود غرق شدهام و به نظر میرسد که هیچ چیز خوشحالم نمیکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.