گنجور

 
غزالی

بدان که داغ نیز عادت است گروهی را. ولکن کردن آن از توکل بیفکند، بلکه از آن خود نهی آمده است و از افسون نهی نیست به سبب آن که سوختن آتش جراحتی با خطر است و از سرایت آن بیم بود، نه چون فصد و حجامت. و منفعت آن نیز چنان ظاهر نیست که منفعت حجامت. و چیز دیگری به جای آن بایستد. عمران بن الحصین را علتی افتاد. گفتند، «داغ کن»، نکرد. چون الحاح کردند بکرد و گفت، «پیش از این نوری می دیدم و آوازی می شنیدم و ملایکه بر من سلام می کردند تا این داغ بکردم. آن همه از من در حجاب شدند». آن گاه توبه و استغفار کرد و مطرف بن عبدالله را گفت بعد از مدتی خدای تعالی آن کرامت با من داد.