فرش ابریشمین و مجمره و گلابدان سیمین و پردههای آویخته که بر آن صورت بود اما صورت بر فرش و بالش روا بود. و مجمره بر صورت حیوان منکر بود. اما سماع رود و نظاره زنان در مردان جوان تخم فساد بود و حسبت بر این همه واجب آید و اگر نتواند، بیرون آمدن واجب بود. احمد حنیل برای سرمهدانی سیمین که بدید، برخاست و بیرون آمد. و همچنین اگر در مهمانی مردی بود که جامه دیبا دارد یا انگشتری زرین، نشاید آنجا نشستن و اگر کودکی ممیز جامه ابریشمین دارد هم نشاید که این حرام است بر ذکور امت، چنان که خمر حرام است. و نیز چون خو فراکند، شره آن بعد از بلوغ بر وی بماند، اما چون ممیز نبود و لذت آن درنیابد، مکروه بود، ولیکن همانا به درجه تحریم نرسد.
و اگر در مهمانی مسخرهای باشد که مردمان را به فحش و دروغ به خنده آورد، نشاید نشستن با او و تفصیل منکرات بسیار است. چون این بدانستی منکرات مدارس و خانگاهها و مجلس حکم و دیوان سلطان و غیر آن بر این قیاس کن.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.