گنجور

 
غزالی

بدان که درجه مخالفان خدای تعالی متفاوت است و خشم و تشدید با ایشان باید که متفاوت بود:

درجه اول کافرانند: اگر اهل حرب باشند، خود دشمنی ایشان فریضه است و معاملت با ایشان کشتن و بنده گرفتن است.

درجه دوم اهل ذمت اند: دشمنی با ایشان نیز فریضه است و معاملت با ایشان آن است که ایشان را حقیر دارند و اکرام نکنند و راه بر ایشان تنگ کنند در رفتن. اما دوستی با ایشان بغایت مکروه است و باشد که به درجه تحریم رسد که خدای تعالی می گوید، «لاتجد قوما یومنو نبالله و الیوم الاخر، یوادون من حادالله و رسوله... الایه» و رسول (ص) می گوید، «هرکه به خدای تعالی و به قیامت ایمان دارد، با دشمنان خدای تعالی دوست نباشد». اما بر ایشان اعتماد کردن و ایشان را به عمل و ولایت بر مسلمانان مسلط کردن، استخفاف بود بر مسلمانی و از جمله کبایر بود.

درجه سوم مبتدع باشد: که خلق را به بدعت دعوت کند. اظهار دشمنی وی مهم باشد، تا خلق از وی نفرت گیرند و اولیتر آن بود که وی را سلام نکنند و با وی سخن نگویندو سلام وی را جواب ندهند که چون دعوت کند شر او متعدی باشد. اما اگر عامی بود دعوت نکند، کار وی سهل باشد.

درجه چهارم: معصیتی است که در آن رنج خلق باشد، چون ظلم و گواهی به دروغ و حکم به میل و هجاکردن در شعر و غیبت کردن و تخلیط کردن میان مردمان. از این قوم اعراض کردن و با ایشان درشتی کردن سخت نیکو بود و دوستی داشتن با ایشان سخت مکروه بود و به درجه حرامی برسد در ظاهر فتوی که این در ضبط تکلیف نیاید.

درجه پنجم: کس بود که به شراب خوردن و فسق کردن مشغول بود و کسی را از وی رنجی نباشد. کار وی سهلتر بود و با وی تلطف و نصیحت اولیتر، اگر امید قبول بود و اگر نه، اعراض کردن از وی نیکوتر. اما جواب سلام باز باید دادن و لعنت نباید کردن. یکی در روزگار رسول (ص) چند بار شراب خورد و وی را حد زدند. یکی از صحابه وی را لعنت کرد و گفت، «چند خواهد بودن از فساد وی؟» رسول (ص) وی را نهی کرد و گفت، «وی را خود شیطانی خصم بس است، تو نیز یاور شیطان مباش بر وی».