گنجور

 
غزالی

باید که شش چیز نگاه دارد در ظاهر:

ادب اول

آن که به حرمت خواند و نخست طهارت کند و روی به قبله آرد و متواضع وار نشیند چنان که در نماز علی، رضی الله عنه، می گوید، «هرکه قرآن در نماز خواند، وی را به هر حرفی صد حسنه نویسند و اگر نشسته خواند، در نماز پنجاه نویسند و اگر بر طهارت بود، نه در نماز، بیست و پنج و اگر بی طهارت خواند، ده حسنه بیش ننویسند» و آنچه به شب خواند و در نماز، فاضلتر که دل فارغ تر بود.

ادب دوم

آن که آهسته خواند و تدبیر می کند در معانی وی و در آن نباشد تا زود ختم کند و گروهی شتاب کنند تا هر روزی ختمی باشد و رسول (ص) می گوید، « هرکه قرآن پیش از سه روز ختم کند فقه قرآن نیابد» و ابن عباس می گوید، رضی الله عنه، «اذا زلزلت و القارعه برخوانم به آهستگی و تامل کنم، دوستتر دارم از البقره و آل عمران به شتاب» و عایشه، رضی الله عنها، کسی را دید که قرآن به شتاب می خواند، گفت، «نه خاموش است و نه قرآن می خواند» و اگر کسی عجمی باشد که معنی قرآن نداند هم آهسته خواند فاضلتر، نگاهداشت حرمت را.

ادب سوم

گریستن است رسول می گوید (ص) «قرآن برخوانید و بگریید اگر گریستن فراز نیایدتان، به تکلف فراز آورید» و ابن عباس گفت، رضی الله عنه، «چون سجده سبحان برخوانید، شتاب مکنید، در سجود تا بگریید اگر کسی را چشم نگرید، باید که دلش بگرید» و رسول گفت، (ص) «قرآن برای اندوه فرود آمده است چون برخوانید خویشتن اندوهگین کنید» و هرکه در وعده و وعید و فرمانهای قرآن تامل کند و عجز خویش می بیند، ناچار اندوهگین شود، اگر غفلت بر وی مستولی نبود.

ادب چهارم

آن که حق هر آیتی بگذارد که رسول (ص) چون به آیت عذاب رسیدی استعاذت کردی و چون به آیت رحمت رسیدی سوال کردی و در آیت تنزیه تسبیح کردی و در ابتدا اعوذ کردی، چون فارغ شدی بگفتی، « اللهم ارحمنی بالقرآن، واجعله لی اماما و نورا و هدی و رحمه، اللهم ذکرنی منه مانسیت، و علمنی منه ما جهلت، وارزقنی تلاوه آناء اللیل و النهار، وجعله حجه لی یارب العالمین»، و چون به آیات سجود رسد سجود کند، اول تکبیر کند، آنگاه سجود و شرطهای نماز از طهارت و ستر عورت در وی نگاه دارد، و تکبیر و سجود کفایت بود، بی تشهد.

ادب پنجم

آن که اگر از معنی زیاده روی چیزی باشد یا کسی دیگر را نماز شوریده خواهد کردن، آهسته خواند که در خبر است که فضل قرائت سر بر جهر، چون فضل صدقه سر است بر علانیه و اگر از این ایمن باشد، اولیتر آن باشد که آواز بردارد تا دیگری را که بشنود از سماع نصیب بود و تا وی نیز آگاهی بیش یابد و همت وی جمع تر باشد و تا نشاط بیفزاید و خواب برمد و خفتگان دیگر بیدار شوند و اگر این همه نیت ها جمع شود، بر هر یکی ثوابی یابد و اگر از مصحف خواند فاضلتر که چشم را کار فرموده باشد و گفته اند ختمی از مصحف به هفت ختم بود و یکی از فقهای مصر در نزد یک شافعی شد و وی را در سجود دید مصحفی نهاده، گفت: « فقه شما را از قرآن مشغول بکرد »، گفت، « من که نماز خفتن کنم مصحف بر دست گیرم و تا روز فراز نکنم. »

و رسول (ص) بر ابوبکر برگذشت، نماز می کرد به شب و قرآن آهسته می خواند گفت، « چرا آهسته می خوانی؟ » گفت، « آن که با وی می گویم می شنود » و عمر را دید به آواز می خواند، گفت، « چرا به آواز می خوانی؟ » گفت، « خفته را بیدار می کنم و شیطان را دور کنم »، گفت، « هر دو نیکو کردید »، پس چنین اعمال تبع نیت بود و چون نیت در هر دو نیکو بود بر هر دو ثواب بود.

ادب ششم

آن که جهد کند تا به آواز خوش خواند که رسول (ص) می گوید که قرآن را به آوازهای خوش بیارایید و رسول (ص) مولی بوحذفیه را دید قرآن به آواز خوش می خواند گفت، « الحمدلله الذی جعل فی امتی مثله » و سبب آن است که هر چند آواز خوشتر بود، اثر قرآن در دل بیش بود و سنت آن است که محرابی خواند، اما اگر الحان بسیار در میان کلمات و حروف افکند، چنانکه عادت قوالان است، مکروه است.