گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
غزالی

بدان که هر درویش که زکوه بدو دهی، فریضه از گردن بیفتد، اما کسی که تجارت آخرت کند، از راه زیاده رنج دست بندارد و چون صدقه به موضع بود ثواب مضاعف باشد، پس باید که از پنج صفت یکی طلب کند:

صفت اول آن که پارسا و متقی بود، «قال رسول الله، صلی الله علیه و اله و سلم، اطعموا طعامکم الاتقیاء» گفت، «طعام به پرهیزگاران دهید» به سبب آن که استعانت کنند بدانچه بستانند بر طاعت خدای و او شریک باشد در آن طاعت که اعانت کرده باشد بر آن یکی از بزرگان صدقه خود به فقیران دادی و گفتی که این قوم اند که ایشان را هیچ همت نیست جز خدای، چون ایشان را حاجتی بود اندیشه ایشان پراکنده شود و من دلی را که با حضرت خدای برم دوستتر دارم از مراعات صد دل که همت او دنیا بود این سخن جنید را، رحمه الله، حکایت کردند، گفت، «این سخن صاحبدلی است از اولیاء» این مرد بقال بود مفلس آمد که هرچه درویشان بخریدندی بها نخواستی، چند مالی بدو فرستاد تا با سر تجارت شود و گفت، چون تو مرد را تجارت زیان ندارد.»

صفت دوم آن که از اهل علم بود که چون به صدقه او فراغت علم یابد، او در ثواب علم شریک بود.

صفت سوم آن که نهفته نیاز بود که درویشی خود پنهان دارد و به تجمل زید، «یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف» این قوم باشند که پرده تجمل بر روی نگاه دارند و چون صدقه به کسی دهد پرده تجمل نگاه دارد، نه چنان بود که به درویشی دهد که از سوال باک ندارد.

صفت چهارم آن که معیل بود یا بیمار بود که هرچند حاجت و رنج بیش بود، مزد ثواب بیش بود.

صفت پنجم آن که از خویشاوندان که هم صله رحم باشد و هم صدقه و کسی که با او به برادری بود بر دوستی حق تعالی، او نیز به درجه اقارب باشد اگر کسی یابد که این همه صفات یا بیشتر در او باشد، اولیتر بود و چون به چنین کسان رساند، همت و اندیشه ایشان و دعای ایشان او را حصنی باشد و این فایده او را آن وقت بود که بخل از خود بیرون کرده بود و شکر نعمت گزارده بود و باید که زکوه به علویان ندهد و به کافران ندهد، چه این اوساخ مال مردمان است و علوی بدان دریغ بود و این صدقه به کافر دریغ بود.