قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۷ تا کی ز فراق دوست فریاد کنم از آه درون رخنه بپولاد کنم بیداد کنی بر من و من داد کنم بر یاد رخ خوب تو دل شاد کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر از عذاب دوری دوست ناله میکند و میگوید که دیگر نمیتواند تحمل کند. او تصمیم دارد که با یاد چهره زیبا و شیرین دوستش، دل خود را شاد کند و از درد و رنجی که بر او رفته، فریاد بکشد.
هوش مصنوعی: چقدر باید از دوری دوست شکایت کنم؟ از دل غمانگیزم آتشی برپا کنم که همه چیز را بسوزاند.
هوش مصنوعی: اگر بر من ظلم کنی، من در پاسخ به یاد چهره زیبا و دلانگیز تو، فریاد میزنم و دل خود را شاد میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شبها چو ز روز وصل او یاد کنم
تا روز هزار گونه فریاد کنم
ترسم که شب اجل امانم ندهد
تا باز بروز وصل دل شاد کنم
هر روز من از روز پسین یاد کنم
بر درد گنه هزار فریاد کنم
از ترس گناه خود شوم غمگین باز
از رحمت او خاطر خود شاد کنم
شبها چو ز روز وصل او یاد کنم
تا روز هزار گونه فریاد کنم
ترسم که شب اجل امانم ندهد
تا باز به روز وصل دل شاد کنم
چون من قد و بالای تو را یاد کنم
دل را ز غم زمانه آزاد کنم
از چشم پر از فتنه نگاهی می کن
تا جان حزین را ز تو دلشاد کنم
تا کی ز مصیبت غمت یاد کنم
آهسته ز فرقت تو فریاد کنم
وقت است که دست از دهن بردارم
از دست غمت هزار بیداد کنم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.