کسی کش دل برد دلبر کسی کش جان برد جانان
که جانان دارد و دلبر سبک دارد دل و جان آن
مرا برگو که جان و دل به جانان دادم و دلبر
همم دل رفت و هم دلبر همم جان رفت و هم جانان
اگر باز آیدم دلبر نیندیشم به تیر از دل
وگر باز آیدم جانان نیندیشم به تیغ از جان
چه از طمع سلامت خلق عالم دوستی دارد
من از طمع وصال دوست بر دل خوش کنم هجران
نهیب هجر او دارد مرا در وصل او غمگین
امید وصل او دارد مرا در هجر او شادان
فکار مهر و کین دل به دو بادام و دو سنبل
بهار رنج و بار جان به دو نسرین و دو مرجان
هر آن گاهی که روی او نبیند چشم بیخوابم
به آب اندر نهان گردد ز تاب آن رخ تابان
رخان دوست چون ماه است چشم من چو نیلوفر
ز نور ماه نیلوفر به آب اندر بود پنهان
الا ای تاخته بر من یکی تیغ آخته بر من
یکی همچون به من تازی یکی تازی به ترکستان
یکی حمله به بر بردن یکل حمله سرش بشکن
به جام اندر فکن خونش بیاور سوی من تازان
مگر لختی بیفزاید ز خون او تنم را خون
که خون را من بپالودم ز راه دیدهٔ گریان
از آن چون قبلهٔ دهقان بسوزانی و تابانی
چو فرزند گرامی را به نازش پرورد دهقان
مرا بر یاد افریدون و نوشیروان میی در ده
کز افریدون خبر دارد نشان دارد ز نوشیروان
چو جعد دلبران لرزان چو زلف دلبران بویا
چو اشک عاشقان روشن چو آه عاشقان سوزان
به زردی چون رخ غمگین وز او غمگین شود خرم
به پاکی چون دل دانا وز او دانا شود نادان
به طعم زهر و زو باشد همیشه عیش چون شکّر
به رنگ زرّ و زو باشد همیشه روی چون مرجان
چو در جام است زو رخشان نماید دیدهٔ تاری
چو در جان رفت زو تاری نماید دیدهٔ رخشان
زیان دارد همیشه آب خواب از دیدهٔ مردم
چو آب است آن و لیکن هست خواب رفته را درمان
اگرچه خوردنش دائم حرام و تلخ و خوار آمد
حلال و خوشگوار آمد به یاد خسرو ارّان
پناه گر گر و گر زن ستون تخمه و لشکر
چراغ گوهر و کشور ابومنصور وهسودان
اگر خواهی که خدمتکار و مدحتخوان بود چرخت
همیشه خدمت او کن همیشه مدحت او خوان
ز بخت دوستان او نگردد یک زمان نصرت
ز روز دشمنان او نگردد یک زمان خذلان
اگر زاهد در این گیتی کند با کین او بیعت
وگر رُهبان بدین عالم کند با مهر او پیمان
چو رُهبان اندر آن عالَم به دوزخ در شود زاهد
چو زاهد اندر آن عالم به جنّت در شود رُهبان
ورا ایزد همی دارد قوی بخت و بلند اختر
کسی او را بود دشمن که باشد دشمن یزدان
اگر بر گنبد گردان بگرداند زمانی دل
ز بیم او فرو ماند زمانی گنبد گردان
تو را خیل و رهی ای شاه بسیارند و من دائم
رهی را کی کم از قلاش و خیلی کمتر از ترکان؟
به جنگ آهنگ او کردند با پیکان بسا سرکش
به مردی باز گردانید بر اندامشان پیکان
کنون تا از سر ایشان تو سایه برگرفتستی
نگه کن تا چه آورده است گردون بر سر ایشان
همیشه عزم ایشان بود بر تاراج و بر کشتن
چو باشد عزمشان آن گونه باشد حالشان این سان
هلاک آنگه شود عاصی که بالا گیردش قوت
چنان چون مور کو گردد هلاک آنگه که شد پران
خداوندا من این چندان به یک لفظ تو بنوشتم
ز بهر مهر تو کردم همه دشوارها آسان
اگر شایم ترا چاکر پدید آرم یکی نیکی
و گرنه چون ترا باشد پدیداری کنم فرمان
فزون از طاقت امکان نگیرد بنده را ایزد
ندارم من به دشواری فزون زین طاقت امکان
الا تا در مه کانون نروید سبزه در صحرا
الا تا در مه نیسان بروید لالهٔ نعمان
همیشه باد خصم تو چو سبزه در مه کانون
همیشه باد یار تو به سان لاله در نیسان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و جدایی است. شاعر احساسات عمیق خود را نسبت به محبوبش بیان میکند و میگوید که تمام دل و جانش را به او داده است. او از سختیهای فراق صحبت کرده و امید به وصال را در دل خود نگه میدارد. همچنین، از تصورات و زیباییهای محبوبش میگوید و به تأثیر عمیق عشق بر زندگی و احساساتش اشاره میکند. شاعر به تضادهای عشق، از جمله شادی و غم، آگاهی دارد و در نهایت دعا میکند که بخت خوب و نصرت برای دوستانش باشد و دشمنانش به عذاب بیفتند. در کل، این شعر توصیفکنندهی جنگ درونی بین عشق، امید و غم است.
هوش مصنوعی: کسی که دلش را گرفت، دلبر کسی بود که جانش را برد، چون جانان کسی است که جان دارد و دلبر هم سبکی و راحتی دارد در دل و جانش.
هوش مصنوعی: به من بگو که من جان و دل خود را به محبوبان دادم و حالا هم محبوبم رفته و هم دلبرم رفته و هم جانم رفته است.
هوش مصنوعی: اگر دوباره به سوی محبوب بازگردم، دل نخواهم شناخت اگر تیر از دل مرا گذر کند. و اگر دوباره به جانان برگردم، به چاقویی که جانم را میگیرد فکر نخواهم کرد.
هوش مصنوعی: آدمی که به فکر سلامت و خوشبختی دیگران است، به دوستی با آنها تمایل پیدا میکند. من نیز از روی اشتیاق به رسیدن به معشوق، تلاش میکنم تا با تحمل جدایی و دوری، دل خود را خوش نگهدارم.
هوش مصنوعی: دوری او باعث غم و اندوه من میشود، اما در عین حال، امید به وصالش مرا خوشحال میکند. در زمان دوری او، احساس شادی دارم.
هوش مصنوعی: در دل انسان، احساسات متفاوتی همچون محبت و دشمنی وجود دارد. در این دنیا شاهد زیباییها و دردها هستیم، مانند گلهای بهاری و دیگر نعمتها که به زندگی حال و روح میبخشند.
هوش مصنوعی: هر زمانی که چشمان من نتوانند زیبایی او را ببینند، خواب از من میرباید و در درونم، به خاطر درخشش آن چهرهی تابناک، دچار آشفتگی میشوم.
هوش مصنوعی: چهره دوست مانند ماه میدرخشد و چشم من مانند نیلوفر آبی است که از نور ماه روشن شده و در آب پنهان شده است.
هوش مصنوعی: ای کسی که با تیغی تند به من حمله میکنی، همچون یک شتر نر در سرزمین ترکستان به من میتازی.
هوش مصنوعی: اگر کسی با شجاعت به میدان جنگ بیاید و ضربهای سخت به دشمن بزند، باید با دقت و قدرت عمل کند تا پیروزی را به دست آورد و در صورت نیاز، خون او را به من برسانید.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که کمی از خون او بر تن من بیفزاید؟ زیرا من خون را از راه چشمان گریانم باز میپالایم و پاک میکنم.
هوش مصنوعی: اگر تو مانند دهقان، زحمتکش و پر تلاش باشی و در عین حال با مهربانی و شفقت با فرزندت برخورد کنی، میتوانی او را به درستی پرورش دهی.
هوش مصنوعی: مرا در دهی میخواهند که خبر از افریدون و نوشیروان دارد. در اینجا، نشانههایی از دو شخصیت بزرگ تاریخ وجود دارد.
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت محبوبان مانند حالت جعد و پیچ و تاب موهای آنهاست. عطر و بوی آنها دلنشین و مطلوب است. اشکهای عاشقان روشنی و شعف خاصی دارند و آه و نالههای عاشقانه نیز سوزش و درد عمیقی را بیان میکنند.
هوش مصنوعی: وقتی که چهره غمگین شود، زندگی هم تیره و تار خواهد شد. اما از طرفی اگر دل انسان پاک باشد و به حقیقت آگاه باشد، میتواند فردی ناپخته و نادان را به دانایی برساند.
هوش مصنوعی: زندگی همیشه مانند عیشی شیرین و خوش طعم نیست؛ گاهی تلخی و زهر به آن میزند. اما در عین حال، زیبایی و جذابیت آن مثل رنگ طلایی و درخشش مرجان همواره وجود دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که نور از جام میتابد، چشم میتواند زیبایی آن را ببیند، اما زمانی که این نور به جان انسان وارد میشود، چشم به تاریکی دچار میشود.
هوش مصنوعی: همیشه خوابیدن در آب برای مردم زیانبار است و اگرچه خواب به نظر میرسد، راهی برای درمان خواب رفته وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگرچه همیشه خوردن آن چیز حرام و تلخ به نظر میرسد، اما وقتی به یاد خسرو اران میافتم، نهتنها حلال که شیرین و دلپذیر به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: پناهگاه تو اگر از جنس گرما و شدت باشد، پس باید به عنوان ستونی برای حمایت از نسل و سپاه عمل کند، و درخشش و ارزش را در سرزمین ابومنصور و فردوس به ارمغان بیاورد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به عنوان یک خدمتکار خوب و مداح شناخته شوی، باید همیشه به خدمت او بپردازی و به ستایش او ادامه دهی.
هوش مصنوعی: دوستان او هرگز در هنگام بروز مشکلات کمک نخواهند کرد و در عوض، در زمان حضور دشمنان، او همیشه دچار ناکامی خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر زاهدی در این دنیا به دوستی و محبت با کسی بیفتد و یا اگر راهبی در این عالم با عشق و ارادت به کسی ارتباط برقرار کند، این نشاندهنده اهمیت و ارزش آن شخص در نظر آنهاست.
هوش مصنوعی: اگر در آن عالم، رهبانی به دوزخ برود، زاهدی که در عالم دیگر وارد جنت میشود، به همین ترتیب خواهد بود. در واقع، وضعیت نهایی هر شخص به انتخاب و نیت او بستگی دارد.
هوش مصنوعی: خداوند به کسانی که بخت خوب و ستارهای بلند دارند، سختها را آسان میکند. دشمن کسی که با یزدان دشمنی ورزد، هیچگاه نمیتواند بر آنها پیروز شود.
هوش مصنوعی: اگر زمانه با تمام تغییراتش بر ما بیفزاید و ما را به ترس بیاندازد، باید بدانیم که همیشه چیزهایی در زندگی وجود دارند که ثابت و پایدار ماندهاند.
هوش مصنوعی: تو ای شاه، بسیاری از افراد مانند تو وجود دارند و من همیشه در جستجوی راهی هستم. من نسبت به آنها نه تنها کمتر از قلاشها، بلکه حتی کمتر از ترکها هستم.
هوش مصنوعی: آنها با طنین صدای او جنگ کردند و با تیر به سوی او شلیک کردند، اما همان تیرهای سرکش به بدنشان بازگشت و آنها را مجروح کرد.
هوش مصنوعی: اکنون که تو سایهای بر سر آنها افکندهای، نگاهی به سرنوشت آنها بینداز و ببین چه تقدیری بر آنها تحمیل شده است.
هوش مصنوعی: همیشه نیت و قصد آنها بر این بود که دیگران را غارت کنند و بکشند، پس اگر اراده آنها اینگونه باشد، حال و روزشان هم به همین شکل خواهد بود.
هوش مصنوعی: انسان هنگامی دچار نابودی و هلاکت میشود که قدرتش افزایش یابد، مانند موری که وقتی بال میگیرد، به خطر میافتد و از بین میرود.
هوش مصنوعی: خداوندا، من به خاطر محبت تو این همه کلمات را نوشتهام و همه مشکلات را برایت ساده کردهام.
هوش مصنوعی: اگر بتوانم، برای تو یکی از بهترین و نیکترین خدمتها را فراهم میکنم، و اگر نه، پس به طریقی با تو رفتار خواهم کرد که نشاندهد از چه جایگاهی برخوردار هستی.
هوش مصنوعی: خداوند هرگز به بندهاش بار سنگینی نمیدهد که فراتر از توان او باشد. من هم در برابر مشکلات سختیها را بیش از این توانم نمیپذیرم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در ماه فروردین سبزهای در دشت نروید، تا زمانی که لالههای نعمان در این فصل شکوفا نشوند، چیزی نخواهیم داشت.
هوش مصنوعی: همیشه دشمن تو مانند سبزهای در مه است و همیشه دوست تو مانند لالهای در بهار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سپهسالار لشکرشان یکی لشکر کاری
شکسته شد از و لشکر ولیکن لشکر ایشان
چه روز افزون و عالی دولتست این دولت سلطان
که روز افزون بدو گشته ست ملک و ملت و ایمان
بدین دولت زیادت شد به اسلام اندرون قوت
بدین دولت پدید آمد به تعطیل اندرون نقصان
بدین دولت جهان خالی شد از کفران و ازبدعت
[...]
خجسته دولت عالی همین کرد ای ملک پیمان
که فتحی نو دهد هر روز از یک گوشه کیهان
فرود آرد سپاهت را به گرد کشور عاصی
برآرد گرد از آن کشور بسوی گنبد گردان
برانگیزد ز شادروان سپاه پادشاهی را
[...]
چه گوئی؟ ای شده زین گوی گردان پشت تو چوگان
به دست سالیان شسته زمان از موی تو قطران
ز قول رفته و مانده چه بر خواندی و چه شنودی؟
چه گفتند این و آن هر دو؟ چه چیز است این، چه چیز است آن؟
گر این نزدیک را گوئی و آن مر دور را گوئی
[...]
چو رستم گشت در کوشش، چو حاتم گشت در بخشش
چو لقمان گشت در حکمت، چو سلمان گشت در عرفان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.