ای بر قد و بالایت از خوبی و رعنایی
گردیده نگه حیران در چشم تماشایی
بازآ که کشید آخر عشق تو به رسوایی
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
اول گل رخسارت سرگرم فغانم کرد
وآنگه خم ابرویت قصد دل و جانم کرد
عشق آمد و در آخر رسوای جهانم کرد
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد دامان شکیبایی
ای ذکر توام مسطر در دفتر ناکامی
ای نام توام رهبر در ششدر ناکامی
از زخم توام مرهم در پیکر ناکامی
ای درد توام درمان در بستر ناکامی
وی یاد توام مونس در گوشه تنهایی
عمری است در این وادی سرگشته دلداریم
هرکس طلبی دارد ما طالب دیداریم
در دست غم هجران دیری است گرفتاریم
در دایره قسمت ما نقطه پرگاریم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی
روزی به خیال او دل، شاد همیکردم
در گوشه تنهایی فریاد همیکردم
بر کشتن خویش از غم امداد همیکردم
دیشب گله زلفش با باد همیکردم
گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
جز تیر توام در دل پروای خدنگی نیست
جز کوی توام بر سر سودای فرنگی نیست
بر سینه پرداغم جز عشق تو رنگی نیست
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
در دل ز هجوم اشگ خوناب نمیماند
فردا است که در چشمم سیلاب نمیماند
غارتزده دل را اسباب نمیماند
دائم گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
دیشب خبر وصلی از پیش نگار آمد
بگذشت خزان هجر ایام بهار آمد
قصاب گل عشقت می خور که بهبار آمد
حافظ به شب هجران بوی خوش یار آمد
شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.