از کجنهاد سرنزند جز بیان کج
کج میرود خدنگ برون از کمان کج
نتوان خموش ساخت زبان اهل کذب را
دشوار بسته در شود از آستان کج
ظاهر چو شد هوس نشود کار عشق راست
رهرو به منزلی نرسد از نشان کج
تا کی عنان به دست هوا و هوس دهی
بیرون ز راه افتی از این همرهان کج
از زیر آسمان برو ای دل که بیش از این
نتوان نشست در پس این سایبان کج
شد سرنگون ز سنگ حوادث چو شهپرم
قصاب اوفتادم از این آشیان کج
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.