جان من گر شدی از صحبت من سیر بگوی
گر شدی از من ماتمزده دلگیر بگوی
تو شکار افکن و من صید تو بیمهری چیست
گر نداری سرِ صیادی نخجیر بگوی
هرچه گفتم به تو از روی وفا نشنیدی
گر ندارد سخنم پیش تو تأثیر بگوی
اینهمه دوستی و مهر به اغیار چرا
گر مرا هست جوی پیش تو تقصیر بگوی
روز و شب از من محنتزده رو گردانی
که برآورده تو را باز به تسخیر بگوی
باز اگر دست بیابی به وصالش قصاب
این سخنها که تو را هست به تفسیر بگوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.