گنجور

 
قصاب کاشانی

کی ز جور دهر کم فرصت الم داریم ما

چون تو را داریم از دشمن چه غم داریم ما

ما اسیران با گرفتاری ز بس خو کرده‌ایم

هر کجا در خاک دامی نیست رم داریم ما

کم مبادا از سر ما نقش داغ و مد آه

سرفرازی‌ها از این چتر و علم داریم ما

هست تا اشک ندامت ایمن‌ایم از سوختن

بیم ز آتش نیست تا دیده نم داریم ما

خانه بردوشان در این دریا به‌هم پیوسته‌اند

دست همچون موج در آغوش هم داریم ما

قطره‌ای تا از می شوق تو باشد در ایاغ

کافریم ار آرزوی جام جم داریم ما

تا که چون قصاب مستغنی شدیم از لطف دوست

کی نظر دیگر به ارباب کرم داریم ما

 
 
 
بیدل دهلوی

نام خود را تا به رسوایی علم داریم ما

از ملامت‌کی به دل یک ذره غم داریم ما

از قناعت بود ما را دستگاه همتی

چون هما در ظل بال خودکرم داریم ما

بر امید آنکه یابیم از دهان او نشان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
طغرل احراری

قامتی در زیر بار عشق خم داریم ما

نغمه‌ای از ساز دل بی زیر و بم داریم ما

خاکساری نیست کم از دستگاه اعتبار

بوریای فقر همچون تخت جم داریم ما

ساز بی‌آهنگ ما مطبوع طبع کس نشد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه