مرا که نیست دمی روح در بدن بی تو
حرام باد دگر زندگی به من بی تو
به جستجوی تو بعد از وفات خواهم گشت
به گرد خویش چو فانوس در کفن بی تو
کجاست جلوه قدت که سرو در چشمم
بود چو دود که برخیزد از چمن بی تو
ز دست کوته و بیحاصلی چه سازم پس
سزد اگر زنم آتش به خویشتن بی تو
چه شعله سوز دیارم ز غربت افزون است
چو شمع چند توان سوخت در وطن بی تو
ز پای تا به سرم هم چو شمع زآتش عشق
بسوخت ریشه جان و گداخت تن بی تو
دلم تو داری و من دارم از ازل غم تو
ز دست عشق مرا قفل بر دهن بی تو
مباد گفته قصاب بعد از این رنگین
اگر رود به زبانش دمی سخن بی تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و عذاب جدایی معشوق سخن میگوید. او زندگی بدون beloved را به حرام میداند و تاکید میکند که جستجوی معشوق را حتی پس از مرگ ادامه خواهد داد. بیان میکند که وجود او مانند یک فانوس در شب، بدون معشوق بیفایده است. همچنین از سوزش و آتش عشق و غم ناشی از دوری صحبت میکند و احساس میکند که زندگیاش بیمعنا است. در نهایت، خواسته او این است که وقتی معشوقش را نمیتواند در کنار خود داشته باشد، هیچ کس حق ندارد دربارهاش صحبت کند.
هوش مصنوعی: بدون تو، زندگی برای من دیگر معنایی ندارد و هر لحظهای که بدون تو بگذرد، حرام است.
هوش مصنوعی: پس از رفتنت، به دنبالت خواهم گشت، مانند فانوسی که دور از نور درون کفن است.
هوش مصنوعی: کجاست زیبایی تو که در نظر من مانند سرو بود؟ مانند دودی که از چمن بلند میشود، بی تو این زیبایی کمرنگ شده است.
هوش مصنوعی: من از دست ناتوانی و بیفایتی چه کاری میتوانم بکنم؟ پس شاید شایسته باشد که به خاطر نبود تو خودم را سوزانده و آتش بزنم.
هوش مصنوعی: عزت و محبت و محبت در دل من از دوری و غربت بیشتر شده است. همچون شمعی که در غم نبودنت میسوزد، ولی در وطن خود ناتوان است.
هوش مصنوعی: عشق تو تمام وجودم را مانند شمعی که در آتش میسوزد، سوزانده است. جانم را به آتش کشیده و جسمم را از بین برده است، بیآنکه تو در کنارم باشی.
هوش مصنوعی: دل من فقط مال توست و از همان ابتدا غم تو در دل من نشسته است، و به خاطر عشق، زبانم از گفتن غمهای تو بسته شده است.
هوش مصنوعی: مباد که قصاب در آینده به رنگی گفتهای بگوید، زیرا اگر لحظهای زبانش به یاد تو بیفتد، ممکن است که از آنچه میگوید پشیمان شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شکفتگی نشود سبز در چمن بی تو
به اشک شمع زند غوطه انجمن بی تو
عنان برق و نسیم خزان و سیل بهار
نرفته اند ز دست آنچنان که من بی تو
ز شبنم و چمن بود تازه رو چون گل
[...]
بیا که غنچه شد ای سرو من چمن بی تو
نسیم صبح فرورفت در کفن بی تو
شکسته چنگ و قدح سرنگون و تیره چراغ
رسیده است بلایی در انجمن بی تو
ز رفتنت به خود آسودگی نمی بینم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.