سوختم مهر یار را نازم
گرمی آن نگار را نازم
خار راهش ز گریهام شد سبز
فیض این نوبهار را نازم
تا قیامت کشیده وعده وصل
طاقت انتظار را نازم
بردن نرد عشق جانبازی است
دو شش این قمار را نازم
غم آفاق را به من دادند
رتبه و اعتبار را نازم
کشتیام شد ز دیده طوفانی
دیده اشکبار را نازم
کرده ما را ز خود پریشانتر
سر زلف نگار را نازم
سنگ زیرین آسیا شدهام
گردش روزگار را نازم
ز پدر دارم ارث صحرا را
خانه بیحصار را نازم
خون دل شد حواله قصاب
تا به حشر این قرار را نازم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.