هم در زمین و هم به سما میکنم سماع
چون نخل شعله در همهجا میکنم سماع
چون کاه باد برده به هر جا که میروم
در اشتیاق کاهربا میکنم سماع
جام میم پر از می و در دست رعشهدار
دور از صدای ساز و نوا میکنم سماع
چون ذرهای که میشود از آفتاب دور
تا گشتهام ز یار جدا میکنم سماع
در چشم اهل دل اثرم هست و بود نیست
عکسم من و در آینهها میکنم سماع
یکجا عروسی است و دگرجای ماتم است
من در میان خوف و رجا میکنم سماع
قصاب طرفه شور جنونی است بر سرم
در آرزوی دار صفا میکنم سماع