گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
قصاب کاشانی

اول به نام آنکه زد این بارگاه را

افروخت شمع مشعله مهر و ماه را

برپای کرد زنگی شب را ز تخت ظلم

بر جا نشاند روز مرصّع کلاه را

خفتان نقره کرد برون از تن جهان

پوشاند بر سپهر لباس سیاه را

رخسار و زلف و چشم و خط و خال آفرید

آنگاه داد راه تماشا نگاه را

صف بست دور چشم سیه چون دو پادشاه

از هر طرف ز لشکر مژگان سپاه را

بر سنگ داده گوهر و بر نیش داده نوش

خاصیّت تمام رسانده گیاه را

بر پیش بحر رحمت او جمله قطره‌ایم

قصاب غم مدار چو کردی گناه را