غیر از تو کس دگر نداریم
وز تو نفسی بسر نداریم
ماییم و دلی بهر دو عالم
جز کوی تو مستقر نداریم
گویند که: عشق عار و عیبست
ما خود بجز این هنر نداریم
با عقل معاد آشناییم
این عقل معاش اگر نداریم
ما عاشق جلوهای یاریم
والله که سر سفر نداریم
مالامالست جام توحید
ما باده مختصر نداریم
قاسم ز غم تو بی خبر شد
شاید، که ز خود خبر نداریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عمیقترین احساسات عاشقانه و وابستگی شاعر به معشوق است. شاعر میگوید که هیچ چیز و هیچ کس جز معشوقش برای او اهمیت ندارد و تمام هستیاش را در عشق او خلاصه میکند. او به عشق به عنوان بزرگترین هنر و نعمت نگاه میکند و حتی در مواجهه با عیبها و نکوهشهای عشق، به آن افتخار میکند. همچنین، شاعر به محدودیتهای عقل و دنیوی اشاره میکند و میگوید اگرچه ممکن است درک معاد داشته باشد، اما در این دنیای مادی، عشق او به معشوق فوقالعاده مهمتر است. در نهایت، او از غم و احساسات عمیق خود به معشوق سخن میگوید و نشان میدهد که حتی دور از معشوق، احساساتی بینظیر و غمگین در دل دارد.
هوش مصنوعی: ما جز تو کسی دیگری نداریم و بدون تو هیچ نفس و زندگیای برای ما نیست.
هوش مصنوعی: ما فقط دل و وجود خود را برای تو داریم و هیچ مکانی جز کوی تو برای زندگی و آرامش نمیشناسیم.
هوش مصنوعی: میگویند عشق چیز ناپسند و عیبی است، اما ما جز این هنر و احساس، چیز دیگری نداریم.
هوش مصنوعی: ما با مفاهیم معنوی و آخرت آشنا هستیم، اما در زندگی روزمره و امور دنیوی شاید به اندازه کافی درک نکنیم.
هوش مصنوعی: ما به زیباییهای محبوبمان عشق میورزیم و قسم میخوریم که برای لذت بردن از این عشق، نیازی به مادیات نداریم.
هوش مصنوعی: دل ما از محبت و یکدلی پر شده و دیگر جایی برای چیزهای بیاهمیت و کمتر از این نداریم.
هوش مصنوعی: قاسم شاید از درد و غم تو بیخبر شده باشد، زیرا خودمان هم از حال و وضعیت خودمان آگاه نیستیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.