گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟
پس درین دیر مغان ما بچه کار آمده ایم
بگذر از قصه تعطیل، که تعطیلی نیست
باز شاهیم که این جا بشکار آمده ایم
بهر حکمت اگر افتد دو سه روزی مهلی
ما درین دار نه از بهر مدار آمده ایم
ابلهی ها بگذارید و بما رو آرید
ک درین راه طلب رند و عیار آمده ایم
همت ما ز ازل نیک بلندست، که ما
بتماشای رخ و زلف نگار آمده ایم
هیچ مرکب بجهان لایق این میدان نیست
بر براق تن از آن روی سوار آمده ایم
چاره ای نیست درین دیر ز بدمستی چند
چاره اینست که با عربده یار آمده ایم
گر مرادات در آن شهر میسر بودی
از برای چه درین شهر و دیار آمده ایم؟
قاسمی، در طلبش دربدر و کوی بکوی
عین فخریم که در کسوت عار آمده ایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان حس و حال خود در جستجوی محبوب میپردازد. او میگوید که ما به محفل شراب و مغان آمدهایم تا عشق و زیبایی را جستجو کنیم، نه برای تعطیلی یا اتلاف وقت. شاعر تأکید میکند که هدف او از این سفر تنها چشمانتظاری و تماشای محبوب است و به هیچ چیز جز عشق و امید در این مسیر اهمیت نمیدهد. همچنین، با اشاره به سختیها و چالشهای راه عشق، او بر عزم و ارادهاش در این جستجو تأکید میکند و در نهایت، خود را در مسیر طلب محبوب میداند.
هوش مصنوعی: آیا ما اینجا آمدهایم که به دنبال محبوب خود بگردیم؟ پس چرا در این میخانه ما به چه کار آمدهایم؟
هوش مصنوعی: از داستان تعطیلی بگذر، چرا که دیگر تعطیلی وجود ندارد. ما اینجا آمدهایم تا شکار کنیم.
هوش مصنوعی: اگر برای درسی یا تجربهای چند روزی در این دنیا به سر میبریم، به خاطر همین دایره و چرخههای زندگی نیست که آمدهایم.
هوش مصنوعی: از نادانیها دست بکشید و به ما نزدیک شوید؛ چراکه ما در این مسیر جستجوی معانی عمیق و زیرکی آمدهایم.
هوش مصنوعی: اراده و تلاش ما از آغاز بسیار بزرگ و والا بوده است، زیرا ما برای مشاهده زیبایی و جاذبه معشوق آمدهایم.
هوش مصنوعی: هیچ وسیلهای در دنیا شایستهی این میدان نیست، از این رو با بدنمان آماده به فعالیت آمدهایم.
هوش مصنوعی: در این مکان، راهی جز مستی و شادمانی نیست. تنها راه این است که با عشق و هیجان به سراغ هم آمدهایم.
هوش مصنوعی: اگر خواستههایمان در آن شهر برآورده میشد، پس برای چه به این شهر و دیار آمدهایم؟
هوش مصنوعی: قاسمی، در جستجوی او بیقرار و آوارهام و در محلهای به نام "عین فخر" زندگی میکنم، جایی که در آن به نوعی شرمنده و عارزمند هستیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نقد جان در بغل از بهر نثار آمده ایم
همه جا رقص کنان همچو شرار آمده ایم
عشق استاده و ما جای دگر مشغولیم
به طواف حرم از بهر شکار آمده ایم
نقد جان چیست که در راه فنا نتوان باخت؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.