پهلوی خوان به سر کوی حبیب آمدهایم
بهر درمان دل خود به طبیب آمدهایم
این هم از وصل تو افتاد که ناگاه امروز
به سر کوی غم از جور رقیب آمدهایم
هرکسی قسم و نصیبی ز تو حاصل دارند
ما چنین والهٔ غم بهر نصیب آمدهایم
ما جوی از غم عشقت به دو عالم ندهیم
از ازل عاشق و هشیار و لبیب آمدهایم
روی بنمای، که تا پیش رخت جان بدهیم
که به دیدار تو امروز غریب آمدهایم
ما به صورت به تو نزدیک و به معنی نزدیک
منت از دوست که با یار قریب آمدهایم
قاسمی روی تو را دید دل از دست بداد
چون به دیدار تو خوش حال و نجیب آمدهایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.