غلطی نیست در حساب و شمار
صد هزارست و صد هزار هزار
بر جنید این سخن چو تافت بگفت:
«لیس ف جبتی سوی الجبار»
آن دگر چون بدید روشن، گفت:
«لیس فی الدار غیرنا دیار»
لمعه عشق اگر شود ظاهر
همه مؤمن شوند اهل تتار
تو باقرار خوی کن ای دل
راه کفرست راه استنکار
عقل روشن ازوست روشندل
دل و جان را بدوست استبصار
نظری کن، ز روی لطف و کرم
که جهان را بتست استظهار
تو بغفلت نشسته ای شب و روز
گنج برداشت از میان اغیار
هر چه هست از برای تست همه
قاسمی را شعار و استشعار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر رخش زلف عاشق است چو من
لاجرم همچو منش نیست قرار
من و زلفین او نگونساریم
او چرا بر گل است و من بر خار؟
همچو چشمم توانگر است لبم
[...]
زان مرکّب که کالبد از نور
لیکن او را روان و جان ازنار
زان ستاره که مغربش دهنست
مشرق او را همیشه بر رخسار
بارگی خواست شاد بهر شکار
بر نشست و بشد بدیدن شار
ای دل نا شکیب مژده بیار
کامد آن شمسه بتان تتار
آمد آن سرو جلوه کرده به ناز
آمد آن گلبن خمیده ز بار
آمد آن بلبل چمیده به باغ
[...]
هست ایام عید و فصل بهار
جشن جمشید و گردش گلزار
ای نگار بدیع وقت صبوح
زود برخیز و راح روح بیار
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.